یادداشت مهدی منزوی

سفرنامه ها و عکس ها: مارک دو پلو
        "مارک دو پلو" جلد دوم مجموعه سفرنامه منصور ضابطیان مابین سالهای ۱۳۹۰ تا ۹۲ به کشورهای کنیا، بلژیک،چک، هلند و آلمان، پرتقال، یونان، عراق، برزیل.
وفق سفرنامه قبلی این کتاب هم خیلی جذابه مضاف براینکه مفصل تر نوشته شده، نویسنده تو مقدمه توضیح میده که سفرنامه های قبلی بیشتر برای انتشار در مجلات نوشته شده بود ولی این یکی درجایی چاپ نشده.
کتاب دوباره با چندین صفحه عکس جذاب رنگی آغاز میشه و گرافیک خلاقانه و متفاوت.
اولین کشور کنیاست. درباره زیبایی‌های کنیا زیاد شنیدم و خیلی دوست دارم روزی اونجا رو از نزدیک ببینم.
"اگر روزگاری گذرتان به کنیا افتاد، دو چیز را ازدست ندهید:غذا و میوه"
هیجان انگیزترین بخش سفر به کنیا هم پارک‌های ملی و حیات وحش اونجاست. "مرکز فیل ها،باغ سوسمارها، پارک مارها و هر جک و جانور دیگری که خانه شان اینجاست. فقط برای تماشای مورچه ها و پشه ها بلیط نمی فروشند!"
دومین سفر مربوط به بلژیک و بروکسل ،زادگاه "تن تن و میلو " یا بقول بلژیکی ها "بابی" و  آفریننده اش "هرژه" است. جالبه که کارتون‌های لوک خوش شانس هم مال بلژیکی هاست.
"اعتراف می کنم دو چیز مرا به بروکسل کشاند. اول شکلات و دوم تن تن."
نماد شهر هم که پسر بچه ای در حال جیش کردنه! 
بعدی نوبت چک و پراگ. ضابطیان چندساعت قبل پرواز تو خیابون با یک ماشین تصادف میکنه و همون جور شل و پل باز هم سفر رو کنسل نمیکنه!
یک عادت دیگه نویسنده در سفر که معمولا تنها هم هست اینه که از قبل هتل رزرو نمیکنه و همون مرکز شهر دنبال هاستل میگرده که تبعاتی هم بعضی اوقات داره ولی هیجان انگیزتره! 
هلند و آلمان، درست بعد از یک سفر به اهواز و بوشهر انجام میشه و این حسه از کرخه تا راین و بی آبی و بی هوایی و عدم امکانات جنوب کشور نویسنده رو خیلی متاثر کرده.در آمستردام بدون آسیاب بادی و گل لاله رفتار دوستانه مردم خیلی تاثیرگذار بوده و اصلا هلند رو در خیلی کتاب‌ها کشور مدارا نامیده اند. به همین جهت مهاجرین احساس بهتری دارند و تبعا مسلمان هم در اونجا زیاد هست.
داستان آلمان بیشتر به تحلیل اجتماعی سیاسی جامعه آلمان، مهاجرهای ایرانی و همونطور که قبلا نوشتم افسوس از وضعیت فعلی ایران هست.
"من دلم می‌گیرد وقتی میبینم مامور کنترل پاسپورت آمستردام بالبخند به من خوشامد می‌گوید و با من خارجی شوخ طبعی می‌کندو اینجا درخاک خودم وقتی گذرنامه ام را به مامور کنترل فرودگاه میدهم،حتی حاضر نیست سلامم را جواب دهد.
من اینجا درکنار راین، وقتی به کرخه فکر میکنم، دلم می‌گیرد.
نق نمیزنم،غرغرو نیستم....مرا ببخشید،فقط دلم گرفته است."
نوبت به پرتغال میرسه، اولین سوال برای ایرانیها اینه که ارتباط پرتقال با اونجا چیه؟! پرتقال فعلی ما در قرن پانزدهم توسط تاجران پرتغالی از کشور هند آورده شده اند، نسل قبلی پرتقال‌های ایرانی تلخ بودند و در اروپاPersian orange  نامیده می‌شدند. در نتیجه در کشورهای ترکی، یونانی،عربی، بلغاری و جنوب ایتالیا این میوه رو شبیه کشور پرتغال تلفظ می‌کنند. اما خود اسم پرتغال از بندر Portus Cale گرفته شده یعنی بندر بزرگ در طول زمان شده Portugal. 
کشوری که ظاهرا از همتایان اروپایی خود عقب تر افتاده، در طول جنگ های جهانی آسیبی ندیده و همون ظاهر قدیم خودش رو حفظ کرده. فادو آواز محلی پرتغالی‌هاست که حزنی دلنشین با تحریر داره. شاید این آواز بازماندگان برای عزیزان دریانوردشان بوده که برای غارت به سرزمین های دیگر رفته بودند!
می‌رسیم به یونان، همزاد ایران و دشمن قدیمش اش!
آتن و جزیره میکونوس، بعد از دو روز تظاهرات و تعطیلی فرودگاه آتن بخاطر مشکلات اقتصادی ولی موقع ورود نویسنده همه چی خیلی آرومتر از اونی هست که رسانه میلی ما نشون میده! 
معروفترین مکان آتن آکروپلیس یا شهر مرتفعه. مجموعه ساختمانهای این منطقه در سال ۴۸۰ قبل میلاد براثر حمله ایرانیان آسیب جدی دیده، ضابطیان در یونان به همه گفته کار ما نیست شما هم اگر اون ورا رفتید بگید کار ایرانیها نیست!
غذاهای یونانی با ذائقه ایرانیها جوره و غذایی هم دارن با نام Tas Kebab
بادمجون خورن و گلدان ریحون تو هر رستورانی روی میز هست که میتونید حتی از برگهاش بکنید و بخورید! 
یونانی ها به بله میگویند "Ne" و به نه می‌گویند "ohi" شبیه اوکی!
و اینکه یونانیها به کسی که خیلی خوب و سلیس صحبت می‌کند میگویند: انگار داره فارسی صحبت می‌کند! همه این اصطلاح را می‌دانستند اما هیچکس نمی‌دانست ریشه اش درکجاست.
سفرنامه عراق هم برای تهیه یک برنامه رادیویی به نام "ثانیه های بارانی" انجام شده و خودم هم که حدود سال ۸۹ به عتبات مشرف شدم، خاطراتی شبیه به ضابطیان در یادم هست. بنظرم این چندصفحه به زوایایی میپردازه که اصولا زائران خیلی دوست ندارن درباره اش صحبت کنن چون سفر معنویه و غر زدن ممنوعه!
آخرین سفرنامه مربوط به برزیل، سائوپائولو و ریودوژانیرو
چه جای دل انگیزی! فکر کنم خیلی از ایرانیها دوست دارن برزیل رو ببینن.

تو برزیل چیزی برای خرید سوغاتی پیدا نمیشه که از ایران ارزونتر باشه غیر از میوه های عجیب و غریب!
جالبه که ضابطیان لوئیس برزیلی رو که در ایستگاه کشتی میکونوس یونان دیده بود و قرار بود بعدا همدیگر رو ببینن، حالا در برزیل بعد شش‌ماه ملاقات میکنه! برزیلی ها و بنظر من کلا آمریکا جنوبی‌ها خیلی خونگرم و مهمان‌نوازن. (البته شبها خیابون های اونجا امن نیست) زود باهات رفیق میشن و اشتراکات فرهنگی زیادی داریم! یکیش عادت به تاخیر در ملاقات ها و قرارها، و اعتقاد به بودن یک نظم در بی نظمی! 
"در سفارت برزیل در ایران، میگم اگر ویزا خیلی وقته اومده چرا به من خبر ندادین؟ می‌گه سرمون خیلی شلوغه. میگم من پنج بار زنگ زدم گفتن نیومده. میگه این همکارمون همین طوریه،  هروقت سرش شلوغ  باشه میگه ویزا نیومده!"
پنجره های بزرگ و آفتابگیر، ویژگی ساختمان‌های برزیل است. معمولا پرده ای هم وجود ندارد و براحتی می‌شود پنجره ی روبرویی را تماشا کرد، کاری غیر اخلاقی که اراده قوی می‌خواهد تا آن را انجام نداد.
فصل‌ها برعکس نیمکره شمالیه، ابتدای بهار در ایران میشه ابتدای پاییز در برزیل. 
"برای ما که در شرق به دنیا آمده ایم،تعریف بهشت همیشه تجسمی بوده‌است از باغ ها و دشت های سرسبز، میوه های فراوان، حوری ها و غلمان های زیبا و ... بر فراز شوگرلوف مرتب از خودم میپرسم، تجسم فیزیکی بهشت برای مردمان این سوی دنیا چگونه است؟"

۲۰۰ صفحه
#مارک_دو_پلو #منصور_ضابطیان #نشر_مثلث



 

      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.