یادداشت وحید شریفی
1403/12/27
رمانی که دست خواننده را میگیرد و صفحه به صفحه و خط به خط او را با خود به دل ماجرایی می برد تا آن را با روایتی روانشناسانه تجربه کند . در جاهایی شباهت هایی دارد به جنایت و مکافات البته نه در داستان بلکه در تفکرات و روانشناسی ذهن پر تلاطم انسان .داستان درباره ی سروان بیست و پنج ساله ی سواره نظام ارتش اتریش به نام تونی هوف میلر است که داستان آشنایی اش را با خانواده ی ثروتمند ککسفالو در آستانه ی جنگ جهانی اول بازگو می کند . و رابطه ی او با این خانواده و دختر علیلش ادیت که سروان را وارد رابطه ای پرتنش و پر از تفکرات انسانی ،شک و تردید،ترس،اضطراب،همدردی ترحم عشق و انسانیت و وجدان با این دختر بیمار رنجور میکند که دچار روانی بسیار آسیب پذیر بعد از حادثه ی فلج شدنش شده است ،می کند.به جرات می توان گفت رمانی است که به شدت خواننده را در این تجربه ی ادبی همراه خود خواهد کرد. در کتابی خواندم که نوشتن داستان چیزی جز دادن تجربه ای حسی به خواننده نیست که اشتفان تسوایگ از پس آن به خوبی برآمده.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.