یادداشت سید محمدباقر ابراهیمی
1403/8/18
4.3
14
زمانی که در اردیبهشت ۱۴۰۱ رفتم نمایشگاه کتاب و وقتی رفتم غرفه نشر ماهی و کتابفروش، این کتاب را به من معرفی کرد و من هم به خاطر توضیح جذاب کتابفروش و مهم تر، ترجمه سروش حبیبی، این کتاب را خریدم، به هیچ عنوان فکر نمیکردم که با خواندن این اثرِ عجیب و غریب، اینقدر اشک از چشمم جاری شود و از گذران عمر خودم و جووانی دروگو حسرت ها بخورم و این رمان تبدیل به یکی از بهترین آثار زندگی ام شود و یا حتی در سه یا پنج رمان برتری که تا به حال خوانده ام قرار بگیرد ... نثر اثر و قلم نویسنده باشکوه و شاعرانه و مهیب است و سروش حبیبی به بهترین شکل کار ترجمه را انجام داده است. این داستان درباره گذران سریع و بی رحم زمان و امیدها و آرزوهای ما انسان هاست ... پایان اثر بسیار بسیار شاهکار و باشکوه و غافلگیر کننده است و به قول محمدامین اکبری از یاد مخاطب نمیرود. اشک، ناخودآگاه روان بود از چشمم ... چندین جمله نوشتم درباره کتاب و پاک کردم اما با خودم گفتم که بهتر است که فقط به شما که این یادداشت را میخوانید و این کتاب بی نظیر را نخواندهاید به شدت توصیه کنم که بخوانید و بخوانید و بخوانید و بعد به بقیه هم توصیه کنید که بخوانند و لذتی که بردید را با همه تقسیم کنید. از آقایان بوتزاتی و حبیبی و کتابفروش نشر ماهی و محمدامین اکبری و محمدرضا معلمی ممنونم که هر کدام به نحوی باعث مواجهه من با این رمان محشر شدند ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.