یادداشت سیده زینب موسوی
1402/11/5
یه کتاب خانوادگی و احساسی :) چند تا از شخصیتها پیر هستن و خوندن از احساسات آدمهایی که دیگه جوون نیستن برام جالب بود، گاهی نمکین و گاهی بغضآور... فضای کتاب هم به شدت خانوادگیه و راستش رو بگم کلا این حد از خانوادهدوستی و مخصوصا اهمیت دادن به افراد مسن رو از آمریکاییها انتظار نداشتم 😅 کلا البته تقریبا همه چی خیلی مثبت بود و کتاب شخصیت «بد» نداشت و حتی اِکسها (همون ex 😅 یعنی شریک سابق 😄) هم خیلی آدمای خوبی بودن :) که شاید بتونیم بگیم خیلی واقعی نیست 🤔 بحثهای مالی کتاب هم یه مقدار با دانستههای پیشینم تناقض داشت... داستان ضربآهنگی کندی داشت ولی همچنان آدم رو دنبال خودش میکشید. البته به نظرم بعضی جاها نویسنده دیگه خیلی به جزئیات پرداخته بود و من حس میکنم یه سری از این جزئیات جدا اضافه بودن. و کلا مخاطب اون راز اصلی کتاب رو همون اولا میفهمید و باید منتظر میموند تا شخصیتها هم بالاخره بهش پی ببرن :) گل سرسبد کتاب هم جناب مارسلوس بود 😍 یک اختاپوس عظیمالجثهٔ اقیانوس آرام! که البته تو یه آکواریوم اسیر بود :) با توجه به اینکه بعید میدونم یه اختاپوس اینقدر فهیم و باهوش و نمکین باشه میتونیم بگیم این کتاب نیمچه فانتزیه! پایانبندی هم یه مقدار زیادی هَپیلی اِوِر اَفتِری بود 😂 من همزمان با خوندن متن زبان اصلی به ترجمهٔ نشر نون هم یه نگاهی انداختم و باید اعلام کنم که بعد از مدتها مشکل قابل توجهی تو ترجمه ندیدم! دیگه الان باید خیلی خوشحال باشن که از سختپسندی مثل من نمرهٔ قبولی گرفتن 😂
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.