یادداشت مبینا

مبینا

مبینا

دیروز

        سمفونی مردگان اثری فراتر از یک داستان و به معنی واقعی یک شاهکار است، با توصیفات دقیق و عمیق.
یک سمفونی غم انگیز از خانواده ای در اردبیل، روایتگر زندگی انسانهایی با فریادهایی که از گلو بیرون نمی آیند و شنیده نمی شوند. توصیفات دقیق از برف و سرمای اردبیل بسیار عالی بود و حس آن برف سنگین و دمای زیر صفر را به خوبی منتقل می کرد . بیان داستان شخصیت ها بسیار عمیق و تکان دهنده و دردناک بود و هر لحظه مرا به فکر فرو می برد و افسوس برای سرنوشت شان. ناراحتی برای آیدا، غم برای مظلومیت و ناتوانی یوسف و بیشتر از همه دلم برای آیدین سوخت که به علت تفاوت ها، هیچوقت پذیرفته نشد و آنهمه استعداد و توانایی به ثمر ننشت. استعدادی که حتی پدر نیز به آن واقف بود و در نصیحت ها و سرزنش هایش به آیدین آن را مثال می زد و می‌گفت: حیف اینهمه استعداد..

جمله ی حیف اینهمه استعداد، مثل غمی نابودگر تا پایان داستان با من ماند💔
 علی رغم تمام تلخی ها و غم عمیق کتاب، پایان خوبی داشت و کسی که زنده و باقی ماند آیدین بود. همان آیدین که همیشه طرد شده و مورد ظلم واقع شده بود. 
خواندن این شاهکار را از دست ندهید
      
13

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.