یادداشت سیده نازنین (به دلیل شکایات😮‍💨)

قلبی بس خشمگین و شکسته
        جلد دوم 
حقیقتا زیاد به اینکه چی بنویسم فکر کردم
و این یادداشت اسپویل از جلد اول داره 🫠

من این جلد رو خیلی دوست داشتم، این جلد از زبون دو شخصیت لیا مارا و گری بود  
گری رو ما در جلد اول به عنوان محافظ رن میشناختیم، یه مرد محافظ کار جدی و مقداری ترسناک ... یک شخصیت که به شدت به اصول خودش پایبنده
و الان متوجه شده مردی که سیصد فصل ازش محافظت می‌کرده برادرش بود و برای محافظت از اون و خودش مجبور شده مدت زیادی ازش دور بمونه ، به خیال خودش این بهترین تصمیم بود...اون نمیتونست به رن حقیقت رو راجب خودش بگه چون میدونست رن از افرادی مثل اون (جادوگر ها) وحشت داره...

لیامارا دختر ارشد کشور خودش که برخلاف خواهرش دختر عضلانی و درشت اندام و به شدت مهربان بود، تفاوت فیزیکی اون خیلی مهم نبود اما عواطف اون باعث شد هیچ وقت نتونه به عنوان یه ملکه معرفی بشه، درست برعکس خواهرش که مثل مادرش بی‌رحم بود.

من جلد اول رو خیلی دوست داشتم، وقتی دیدم راویی های داستان افراد دیگه ای هستن خیلی تو ذوقم خورد اما این جلد چنان تو قلب من ریشه زد که هنوز گرمای عواطف پیچیده درون کتاب رو احساس میکنم.
به نظرم نویسنده خیلی تو اینکه هر وقت لازم شد شخصی رو دوست داشته باشیم و هر وقت لازم شد ازش عصبانی و حتی به احساس خودمون نسبت به شخصیت تردید کنیم خوب بود 

      
4

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.