یادداشت زینب🌼

زینب🌼

1402/10/1

پس از بیست سال
        از بعد خوندن این کتاب هرجا کلمه ی مهاجر می‌شنوم لبخند می‌زنم و یاد این کارکتر غیر واقعی ای که وجودی این‌قدر دل‌نشین و ناب داشت می‌افتم!
کتاب پر از کارکتر هاییه که توی تاریخ حضور ندارن و ساخته ی ذهن نویسنده ن. اما انقدر خوب پرداخته شدن که خب.. باور نمی‌کنی واقعی نیستن و هیچ وقت نبودن.
ایده ی متفاوت نویسنده رو دوست داشتم. با اینکه برام یکمم عجیب بود.
و کتاب رو می‌شه یه رمان تاریخی در نظر گرفت برای افرادی که مثل خود من، علاقه مند به خوندن تاریخن ولی از متن های خشک و عصا قورت داده فراری ان.
آموزنده و پر عبرت. دوستش داشتم.
داستانی از نور و تاریکی.. مردی و آزادگی.. 
و مهاجر.. مهاجر عزیزم.. توی خانواده ی شرارت متولد شد ولی نور شد..! 🍃
به راه پدر و برادر هاش پشت کرد و طرد شد ولی تا آخر ثابت قدم موند..
وای شکست عشقی خوردم ولی کاش فقط یه کارکتر خیالی نبود..😅

"فقط شیپور جنگ است که مردها را از نر ها جدا می‌کند"
      
14

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.