یادداشت فهیمه پورمحمدی
1400/8/12
داستان کتاب در مورد یک پسر یازده سالهی مبتلا به اوتیسمه. پسر دقیقا ته طیف قرار گرفته: در این یازده سال، نه حرفی زده، نه میتونه از خودش مراقبت کنه، نه با کسی ارتباط برقرار میکنه. به همین علت این کتاب شباهتی به ماجرای عجیب سگی در شب یا سری دکتر خوب نداره و بیشتر در مورد تبعات این شرایط برای پدر و مادر پسر و تلاششون برای فراهم کردن بهترینهاست؛ [با چاشنی هولوکاست :) اسم کتاب هم گویا عبریه]. در کل کتاب خوبیه، اما یک مقدار سنگین و درگیرکنندهست. مخصوصا من بدترین زمان ممکن رو برای خوندنش انتخاب کردم و چندین روز اعصابم به هم ریخته بود. اگر قصد خوندنش رو دارید، وسط نوشتن یک گزارش ششصد صفحهای شروعش نکنید. ترجمه عاطفه هاشمی هم اوایل کتاب چندان دلچسب نیست، ولی رفته رفته بهتر میشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.