یادداشت
1402/4/11
در این کتاب مطهری با بررسی فعالیتهای سید جمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده(شاگرد سید جمال) و شیخ عبدالرحمن کواکبی(از پیروان عبده) سعی میکند تصویری از جنبشهای اسلامی را به دست بدهد. مختصر خوبی است. در همین حد. ولی واقعا دقتِ مطهری حتی در این جزوه که قرار بودهاست به صورت سخنرانی در 14شعبان 1398 هجری قمری(معادل 29 تیر 1357 شمسی) ایراد شود، که به علت دخالت پلیس بر قرار نشد، واضح است. در ادامه هم مختصری در مورد ویژگیهای "نهضت" 57 نوشته است که جالب و خواندنی است و از لحاظ تاریخی به نظر من اهمیت بسیاری دارد. آیا اگر در سال 57 داشتم دوران جوانی خود را میگذراندم، باز این چنین منتقدانه و با زاویه به این متون نگاه میکردم؟ در مقام قیاس، مطهری بسیار فنیتر و دقیقتر از شریعتی مینویسد. شاید منبعث از ذهن منظمتر مطهری باشد، نمیدانم! (کلا همهچی را در قیاس با شریعتی میفهمم، جالبه :) ) در ضمن، مطهری علیه التقاط موضع میگیرد و واضح سعی دارد خودش گیر التقاط نیفتد و تا حد قابل قبولی در این مهم موفق است. طبق ادعای علیاکبر معینیفر: "مطهری هیچوقت حاضر نبود این عبارت 'خدا و خلق' را به زبان بیاورد، در حالیکه خدا و خلق در صحبتهای امثال شریعتی یا حتی بازرگان و برخی دیگر دیده میشد." ( از کتاب مطهری مصلح یا انقلابی، 1398، ص73) این میزان از "مته به خشاش گذاشتن" حتی در این نوشته مختصر هم هویدا است. این دوری جستن مطهری از التقاط باز در نقطه مقابل شریعتی است! (بابا از ذهنم برو بیرون!)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.