یادداشت سقا علمدار
1402/1/13
خیلی عالی بود. شهید اسکندری شهیدی که بعد از شهادت عکسهای بدن بی سر و سر روی نیزه و تفکیری هایی که دور سر شادی میکردن، منشتر شد. و خانواده شون حاضر نشدن در ازای آزاد کردن اسرای داعشی یا پرداخت پول ، پیکر ایشون رو پس بگیرن. و پیکر ایشون همین چند هفته پیش (تابستان ۱۴۰۱) برگشت و خیلی باشکوه تشییع شد... خیلی قشنگ بود. صبوری های یک همسر شهید و دلتنگی ها و دوری هاشون که حتی بعد از بازنشستگی هم تمام نشد. گویندگی هم خیلی خوب بود. اگه دوست داشتید بیشتر بخونید ```[ اینجا بزنید. شهید و همسرشون دخترخاله و پسرخاله بودن قبل از جنگ ، شاگرد قنادی بودن و حرفه ای قنادی رو یادگرفتن. سالهای بعد از بازنشستگی خودشون شیرینی های عید رو میپختن. چه زمان جنگ و چه بعدش، بارها از این شهر به شهر رفتن برای انجام وظیفه. اهواز، بندرعباس ، تهران، اراک و ... و توی این سالها همسرشون صبورانه همراهشون بودن. ایشون مسئول بنیاد شهید شیراز میشن خیلی پرکار و خوش برخورد بودن مخصوصا به کار جانبازهای اعصاب و روان که خیلی بداخلاق بودن رسیدگی میکردن یه بار یه جانباز اعصاب و روان با عصبانیت و بدون هماهنگی با اصرار میاد دفترشون باهم صحبت میکنن و طرف راضی میشه نهایتا هم میگه چه گوشی خوبی داری. این مال من. و بر میداره گوشی سردار رو و ایشون هم میگن اگه راضی میشی برش دار فقط سیمکارت رو بده جمله همسر شهید قبل اعتکاف و قبل اعزام به سوریه: دلم برایش تنگ شده بود هرچه میگذشت وابستگی ام بیشتر میشد. راستی راستی ۳۰ سال پیش اینهمه دوریش رو چطوری تحمل میکردم ؟ صبرم بیشتر بود یا علاقه م کمتر؟ همه ی رفتارهایش بوی دل کندن میداد... دوباره جنگ بین ما فاصله ای از جنس تکلیف و وظیفه انداخته بود بعد از شهادت، وقتی خانمشون خواب ایشون رو میبینن میپرسن به من بگی. چی به شما گذشت؟ چی سرتون اومد ؟ شهید میگن : و بشر الصابرین ... ``` عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است تنِ بىسر عجبى نيست گر افتد روى خاک سرِ سرباز ره عشق به پيكر عجب است «سر سر؛ عبدالله اسکندری (مدافعان حرم ۲)» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/74924
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.