یادداشت امیررضا سعیدینجات
1403/6/18
3.9
29
بسم الله همینقدر با عجله آغاز میکنم. بعید است کسی این کتاب خوانده باشد و حاج آخوند در مرکزیترین نقطه ذهنش جای نگرفته باشد. حاج آخوند گرمای خورشید در میانه زمستان است؛ از طرفی هوا سرد و برفی است از طرف دیگر آفتاب ذره ذره بر دانههای برف میتابد. حاج آخوند همان آفتاب است که در آن دوره و زمانه زمستانی، ذره ذره یخ وجود را آب میکند ذره ذره گرما میبخشد تا وجودمان را مهیای بهار کند. جایی که دیگر نه یخی است و نه برفی و نه سرمایی... نسخه حاج آخوند درمانی، زمان و زمانه نمیشناسد. تاریخ و جغرافیا ندارد. باید چشید و شنید و گرم شد، گرم از گرمای محبتی که در این عالم است. و صد البته زمستان ظلم و خشونت بیکار نمینشیند تا ما احساس گرما کنیم. حاج آخوند معیار و میزان یک آخوند همه چیز تمام است و الگوی کم نقص برای همه ما... کلام نویسنده خودمانی است. او با حاج آخوند زیسته است و جزئیات زندگی او را دیده و چه خوب از او تعریف میکند. اما صد حیف که قلم توانایی ندارد. این کتاب را بنوشید و گرماگرم زندگی حاج آخوند را مزمزه کنید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.