یادداشت امیر ابراهیمی

                آقا شما کتاب رو خوندید و نوشتید «کلیشه‌ی عشق گوته به حافظ»! منظورتون از کلیشه منت گذاشتن کتاب ادبیات درسی‌مون سر گوته است که اهمیت حافظ رو درک کرد!؟ خود پوکنر گفت که متن‌های بنیادین زیادن و با این کتاب میشه فهمید امروز چرا اینقدر روی شاهنامه «تعصب» هست در کنار «قرآن» و دیگر متون، این کتاب گلچین تاریخ ادبیات نبود، نقد تاریخ ادبیات بود، نقد برون متنی تا حدودی، دلیل اینکه خبری از ایران نیست اینه که متوجه نشدیم ادبیات سیاسیه، فصل آنا آخاماتووا رو به یاد بیارید، به نظرتون ارتباط ما با جهان چقدره که جهان مارو به یاد بیاره؟ ما درمون رو به روی همه بستیم و مثل زالو چسبیدیم به چهارتا واژه‌ی شرقی و سنتی (تازه همونم نخوندیم و دیگران خوندن و به ما گفتن) و چهارتا آدم که مردن و چهارتا ورق پاره که خود حافظ میگه: دفترِ دانش ما جمله بشویید به مِی / که فلک دیدم و در قصدِ دلِ دانا بود. قصه‌ها دنیا رو عوض کردند و جهان به قصه گو ها نیاز داره، هرکجای دنیا که می‌خوان باشن باشن
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.