یادداشت محمدرضا سمیعی

                خانم دالاوی یک درون کاوی انتقادی از ویرجینیا ولف است که نوک پیکان انتقاد خود را به سوی جنگ و  نمایندگی طبقه اشراف و جایگاه زن در جامعه انگلستان پس از جنگ جهانی اول می برد.
گویی ولف رساله ای توجیهی برای خودکشی خود آفریده و در چندین نقطه از مخلوق خود، این عمل را از زبان کاراکترهایش  درخواست کرده است.
او یک روز از زندگی کلاریسا را به تصویر کشیده است.
تصویری که از خیابان های لندن و نگاه کردن به کاراکتر های چند لحظه بعد توصیف شده، شروع، و با میهمانی اشراف در منزل کلارسیا دالاوی پایان می پذیرد.
نقب های که ولف در پشت سر هر کاراکتری که سر راهش قرار می‌گیرید حفر میکند، باعث پختگی کامل شخصیت های هرچند کم رنگ داستان می شود.
ولف با توصیف حال و گذشته و افکار کاراکتر و نقطه نظرات راوی ما را با شخصیت های داستان خود آشنا میکند هرچند خود این شخصیت ها با هم آشنا نباشند.
انتقاد فزاینده ولف از جنگ و تاثیر همیشگی و عمیق آن بر آقای سپتیموس و سرنوشت او یکی از بیشمار توصیفات این داستان پیچیده و سیال ذهن است.
انتقاد نمادین ولف از کیش گسترانی که تحمیل کننده عقاید خود هستند یکی دیگر از مضامین کتاب است که در قالب دکتر روانشناس و معلم تاریخ آلمانی  گنجانیده شده است.
ولف گذشته را در حافظه شخصیت های داستان خود مرور و به این شیوه ما را با سرگذشت و احساسات و تفکرات هر یک از آنها آشنا می سازد.
کلاریسا دالاوی
ریچارد (همسرش و سیاست مداری خشک) 
پیتر والش (معشوق سابق و دوست قدیمی اش ، فردی تنوع طلب و هیجان خواه که از هند بازگشته)
ستی سن (بهترین و صمیمی ترین دوستش که نماد گول خورده نظام سرمایه داری است)
سپتیموس (جنگ آور سابق که دچار فروپاشی روانیست)
روانشناس سر ویلیام
معلم تاریخ 
الیزابت (دختر کلاریسا و نماینده نسل جوان)
و تعداد زیادی مردان و زنان میان سال و کهنسال که اغلب از جامعه اشراف انگلستان هستند.
و حتی خدمه خانه از جمله شخصیت های نسبتا زیاد داستانی اند که ولف درباره آنها می نویسد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.