یادداشت رسول رسولی پور
1400/11/5
راهبان تراپیست، قسم میخورند تا پایان عمر سخن نگویند. یکی از بزرگترین تراپیستهای کاتولیک، تامِس مِرتِن، نویسندهی کتاب کوه هفت طبقه (سکوت دلخواه) است که در آن، «دین فعال» و پر جنب و جوش به اندازهی «آرام بودن» اهمیت نمییابد و مسیحیت رسمی و رایج، گاه ناسازگار با حقیقت به نظر می رسد! او بر خلاف تیار دِ شاردَن که فردیت یک شخص را واقعیت غایی میدانست، تاکید بر فردیت را بیهوده میانگاشت و میگفت بسی بهتر است که متواضعانه سرشت اسرارآمیز خود را به عنوان اشخاصی که خدا در آنها وجود دارد دریابیم تا اینکه همچون دکارت باور داشته باشیم که انسان وجود دارد چون میاندیشد! او در کتاب حضور و مشاهده، و در تمرین آرامش و سکون درونی و گشودگی و پذیرش نسبت به خدا میگوید: حضور و مشاهده کار این «خود» ظاهری نیست و نمیتواند باشد. بین «خود» متعالیِ عمیق که فقط در حضور و مشاهده بیدار میشود، و «خود» سطحی و ظاهری، که معمولا آن را با اول شخص مفرد یکی میدانیم، تضادی کاهش ناپذیر است. .... «خود» سطحی و ظاهریمان ابدی نیست، روحانی هم نیست. اصلا و ابدا. این «خود» محکوم به ناپدید شدن است همانطور که دودِ دودکش کاملا ناپدید میشود... اگر اندیشهاش به عنوان واسطهای که از طریق آن به مفهوم وجود خودش میرسد لازم است، پس در واقع، فقط در حال دورتر شدن از وجود حقیقیِ خود است. در حال تنزّل خود به یک مفهوم است. این امکان را از خود سلب میکند که، مستقیما و بیواسطه، راز وجود خویش را تجربه کند. در عین حال با تنزل خدا به حد یک مفهوم، این امکان را نیز از خود سلب میکند که شهودی از واقعیت الهی که وصف ناپذیر است داشته باشد. «جنگجویی از پیری پرسید: آیا خدا گنهکار را میبخشاید؟ پیر به او گفت: عزیزم بگو ببینم اگر ردایت پاره شود آن را به دور میاندازی؟ جنگجو پاسخ داد: نه، آن را تعمیر می کنم و باز میپوشم. پیر به او گفت: اگر تو مراقب ردایت هستی، آیا خدا بر صورت خویش (انسان) رحمت نخواهد داشت؟» «راهب بزرگ موسی گفت: آدمی باید با دوستانش مانند مردهای باشد، چرا که مردن نسبت به دوست خود یعنی متوقف سلختن مطلق داوری دربارهی او.» (حکمت مردان صحرا، ترجمهی فروزان راسخی، نشر نگاه معاصر)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.