یادداشت dream.m
1404/4/22
وقتی کسی ازم میپرسه: "فایده اینهمه رمان خوندن چیه؟ " اغلب خودمو درگیر جواب درست و حسابی دادن نمیکنم چون بنظرم کسی که همچین سوال احمقانهای میپرسه، لیاقت جواب واقعی رو نداره. اما توی قلبم خیلی دلم میخواد بهش بگم، کمترین فایدهش، اون حس لذت عمیقیه که هربار از کشف یک نویسنده جدید و خوندن یک شاهکار کمتر معروف تجربه میکنی ؛ و توی دنیایی که میلیون ها کتاب خونده نشده برات وجود داره، و هرروز صدها نویسنده جديد متولد میشن، تو این شانس رو داری که هربار این لذت ناب رو تجربه کنی و شگفت زده بشی. و خوندن رمان آنها به اسبها شلیک میکنند، دقیقا یکی از همین تجربه هاست. .......... کتاب "آنها به اسبها شلیک میکنند" (They Shoot Horses, Don’t They?) رمانی نوشته هوراس مککوی (Horace McCoy) که اولین بار در سال ۱۹۳۵ منتشر شد. این اثر یکی از رمانهای برجسته ادبیات آمریکا در دوره رکود بزرگ (Great Depression) محسوب میشه. داستان این رمان در کالیفرنیای دهه ۱۹۳۰ روایت میشه و به موضوعاتی مثل ناامیدی، فقر، و تلاش بیثمر انسانها برای بقا در شرایط سخت اقتصادی میپردازه. و اما داستان حول محور دو شخصیت اصلی به اسم رابرت سیفرت و گلوریا بیتی، میگرده که در یک مسابقه رقص ماراتونی شرکت میکنن. این مسابقات توی اون زمان نوعی سرگرمی محبوب بوده که شرکتکنندگانش ساعتها یا حتی روزها به طور مداوم میرقصیدن تا جایزهای نقدی ببرن. اما در رمان مککوی، این مسابقه به مثابه استعارهای از زندگی بیرحم و مبارزهای بیپایان برای زنده موندن به تصویر کشیده میشه. گلوریا، که شخصیتی عمیقاً ناامید و افسرده داره، در نهایت از رابرت میخواد که به زندگیاش پایان بده، و عنوان کتاب هم از همین لحظه کلیدی گرفته شده. این رمان به خاطر سبک نگارش ساده اما تأثیرگذارش و همچنین نگاه تلخ و واقعگرایانهاش به زندگی شناخته میشه. در سال ۱۹۶۹، فیلمی به همین نام هم با بازی جین فوندا و کارگردانی سیدنی پولاک ساخته شد که نامزدی چندین جایزه اسکار رو به دست آورد و به محبوبیت بیشتر این داستان کمک کرد. این رمان به دلایل زیادی خیلی مهمه و خوندنش لازمه که من چندتاشون رو خیلی خلاصه اینجا میگم: ● این رمان، تنها یک داستان تلخ نیست بلکه پره از مفاهیم عمیق و چندلایه که به شرایط اجتماعی، روانشناختی و فلسفی زمان خودش و حتی فراتر ازون اشاره داره. مفاهیمی مثل ناامیدی و پوچی؛ استثمار و سرمایهداری؛ انسانیت و حیوانیت؛ نقد فرهنگ voyeurism(لذت بردن از تماشای رنج دیگران)؛ نقد رویای آمریکایی؛ رابطه بین مرگ و رهایی؛ انزوا و تنهایی... ● تاثیر عمیقش بر ادبیات "رئالیسم کثیف" (Dirty Realism). این تاثیر شاید بهصورت مستقیم و آشکار نباشه، اما از نظر مضمونی و سبکی، ردپای این اثر رو میشه تو این جریان ادبی پیدا کرد. رئالیسم کثیف، که تو دهههای ۱۹۷۰ و ۸۰ بهعنوان یه سبک مشخص در ادبیات آمریکا شناخته شد، بر زندگی روزمره آدمای معمولی، اغلب از طبقات پایین، با زبانی ساده و بدون تزئین تمرکز داره. رئالیسم کثیف، که گاهی بهعنوان مینیمالیسم ادبی هم شناخته میشه، سبکیه که توسط نویسندگانی مثل ریموند کارور، چارلز بوکوفسکی، و توبیاس وولف پرورده شده و ویژگیهاش شامل ایناست: • تمرکز روی زندگی آدمای عادی، کارگرها، و حاشیهنشینها. •زبان ساده، مستقیم، و بدون آرایشهای شاعرانه. • نمایش رنج، ناامیدی، و پوچی بدون قضاوت یا قهرمانسازی. •دوری از روایتهای بزرگ و پرطمطراق و توجه به جزئیات کوچک زندگی. مککوی تو "آنها به اسبها شلیک میکنند" خیلی از این عناصر رو خیلی زودتر از ظهور رسمی رئالیسم کثیف ( درسال ۱۹۳۵، یعنی ۳۵ سال جلوتر) به کار برد و به همین دلیل میشه اون رو یه پیشدرآمد برای این سبک دونست. ● این رمان بهخاطر سبک نوآر، نگاه تلخ به زندگی، و نقد اجتماعی تندش، تأثیر قابلتوجهی بر نویسندگان بعدی، بهویژه در ادبیات آمریکا و ژانرهای مرتبط با نوآر و رئالیسم گذاشت. هرچند مککوی به اندازه برخی همعصرانش مثل ارنست همینگوی یا اف. اسکات فیتزجرالد شهرت جهانی پیدا نکرد، اما رمانش بهعنوان یه اثر آوانگارد، راه رو برای نسلهای بعدی نویسندگان باز کرد. این اثر به ژانر نوآر کمک کرد که از یه سبک صرفاً جنایی به یه ابزار قدرتمند برای نمایش رنجهای انسانی و نقد جامعه تبدیل بشه و با معرفی فضای تاریک، شخصیتهای محکوم به شکست، و پایانبندیهای تلخ، پایههایی رو بنا گذاشت که نویسندگان و فیلمسازهای بعدی روش کارهای بزرگشون رو ساختن. تأثیرش رو میشه هم تو ادبیات نوآر دهههای ۱۹۳۰ و ۴۰ دید و هم تو نوآر سینمایی که بعدها به اوج رسید. این فضا و حالوهوا بعدها حتی توی جریانهای اگزیستانسیالیستی هم دیده شد. مککوی به نویسندگان بعدی نشون داد که میشه با زبانی ساده، اما پرقدرت، به عمق رنجهای انسانی و نقد جامعه نفوذ کرد. ...... خب فکر میکنم این دلایل برای اینکه ترغیب بشید یک رمان رو بخونید کافیه :) راستییی! این کتاب اولین عیدی من سال ۴۰۴ بود که خب عاشقش شدم ( مرسی سارا جونم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.