یادداشت Zeinab Ghaem Panahi

هری پاتر و سنگ جادو
        از پسری که زنده‌ماند، تا سنگی که نابود شد

 

تا به‌حال به یک دنیای جادویی فکر کرده‌اید؟ دنیایی که سرتاسر با جادو کار کند. از کوچه‌هایش گرفته تا حتی بشقاب‌های غذایش که ناگهان ظاهر می‌شوند. حتی قاب عکس‌های افراد که داخلش تکان بخورند. به طبع در هر دنیایی هم خوب وجود دارد و هم شرور می‌زیستد. اما چه کسی می‌دانست هری یک ساله بتواند جلوی بزرگ‌ترین شرور دنیای جادو بایستد؟

همه چیز از پلتفرم نه و سه و چهارم شروع شد. وقتی هری پایش را داخل قطار هاگوارتز گذاشت همه سمت دنیای جادویی حرکت کردیم. این را از قبل می‌دانستم. قسمت کوچکی از فیلمش را دیده‌بودم. ولی اصلا نمی‌دانستم ماجرایش دقیقا چیست. کتاب را که باز کردم تا شب نصفش را خوانده‌بودم. به‌قدری جذبم کرده‌بود که به هیچ عنوان نمی‌توانستم کنارش بگذارم. چون شاید هری‌پاتر جز اولین کتاب‌هایی بود که حین خواندن نتوانستم از آن اشکالی بگیرم.

هری‌پاتر نوشته جی. کی رولینگ، کتابی بی‌نهایت زیبا بود. یکی از رکن‌های داستان یعنی شخصیت‌پردازی به طور کامل بی‌نقص بود. ما همه‌چیز را درباره هری می‌دانستیم. اینکه عینک گردی دارد و موهایش ژولیده است و یک زخم هم روی پیشنانی‌اش دارد. حتی فارغ از ویژگی‌های ظاهری درباره نوع رفتار و برخورد شخصیت هم اطلاعاتمان تکمیل بود. این قضیه نه‌تنها برای شخصیت اصلی بلکه برای شخصیت‌های فرعی هم کاملا صدق می‌کرد. برای مثال شخصیت مالفوی از حالت چهره و حرف زدنش تا تفکرش درباره بقیه در ذهن‌ما جای گرفته‌بود. در بعضی از کتاب‌ها نکات شخصیت‌پردازی حدود صد و بیست بار روی صورت مخاطب کوبیده می‌شود. مثلا مدام می‌گوید شخصیت ما مویش همچین حالتی دارد. ولی نویسنده این کتاب، با یادآوری‌های به موقع این نکات را برای خواننده ماندگار کرد. مثلا وقتی فرد جدیدی هری را زیر نظر می‌گرفت این را برای ما به طور هنرمندانه‌ای بازگو کرده و به همین ترتیب در خاطر مخاطب ثبت شد.

نکته بعدی زاویه دید متفاوت و جذاب کتاب بود. راوی داستان گویی همچون دوربین فیلم‌برداری به شخصیت‌اصلی چسبیده بود. تمام اتفاقات از دید هری روایت می‌شد. هم از دید هری و هم از دید کسانی که کنارش بودند. یعنی زاویه دید داستان دانای‌کل نبود که قصد و نیت شخصت‌های دیگر را فاش کند. نه اینکه اول شخص بود که داستان به طور کامل مورد قضاوت شخصیت‌اصلی قرار بگیرد. این نوع زاویه دید کمک می‌کند که حالت مبهم و ماجراجویی داستان حفظ شود و خواننده تا آخر کتاب پای قصه‌ی نویسنده بنشیند.

و اما دیالوگ‌ها، یکی از رکن‌های اصلی که در داستان وجود دارد. با جرئت می‌توانم بگویم هیچ نقصی در دیالوگ‌ها نمی‌بینم. شاید هم اگر اندک ابهامی جزئی که در آنها وجود داشته‌باشد بخاطر ترجمه باشد. و اگرنه دیالوگ‌های این کتاب کاملا طبیعی و متناسب شخصیت‌پردازی هر یک از شخصیت‌ها بودند. از آنجایی که ما نیز همچون هری تازه داشتیم از همه‌ی اتفاقات گذشته و جاری آگاه می شدیم حالت هیچ یک از دیالوگ‌ها پرتابی و کلیشه‌ای نبود. البته شاید بعضی از حرف‌های دامبلدور در انتهای داستان وقتی درحال نصیحت هری بود؛ کمی فلسفی می‌شد ولی نمی‌توانم بگویم که کلیشه‌ای بود. چون این امر زمانی اتفاق می‌افتد که پیام اصلی داستان به مخاطب رسانده نشود و نویسنده صرفا برای اینکه پیام داستان را برساند چند جمله فلسفی را در آخر کتابش بگنجاند. ولی در هری‌پاتر اصلا به این شکل نبود. چرا که  ما در طول داستان با شخصیت همراه شده و هرآنچه باید دریافت می‌کردیم را دریافت کرده‌بودیم. حرف‌هایی که دامبلدور می‌زد فقط نصیحت بود برای اینکه پیام داستان تثبیت شود نه اینکه رسانده شود.

نکته بعدی پیرنگ بی‌نظیر کتاب بود. داستان از جایی بسیار عادی شروع می‌شد وقتی پسربچه‌ای بی آنکه از دنیای جادو چیزی بداند زندگی‌اش دست‌خوش تحولات اساسی می‌شود. یعنی دقیقا یک زندگی عادی روزمره و بهم ریختن آن با فرستاده شدن نامه‌های هاگوارتز و در نهایت هم ادامه ماجراهای عجیب داستان که خواننده را حسابی متعجب می‌کرد. در آخر هم پایان بسیار خوبی داشت و به طور کامل انتظارات خواننده را برآورده می‌کرد. همینطور اینکه وقتی زمان زیادی در داستان می‌گذشت؛ مثل یک یا دوماه خواننده این حس را نداشت که از زمان و مکان داستان دور شده‌است بلکه برایش مثل این بود که همراه با شخصیت آن دوماه را گذرانده‌است.

اینکه در تمام طول داستان ما با دنیایی به غیر از دنیای عادی خودمان سر و کار داریم چیز کمی نیست! اینکه نویسنده توانسته است به راحتی ما را در دنیای تخیلی خودش جای دهد یعنی اینکه در توصیف و ایجاد دنیای متفاوت موفق بوده‌است. اینکه نویسنده برای هر پدیده‌ای در ماجرا یک دلیل دارد. برای رفتار تک‌تک شخصیت‌ها علت می‌آورد نشان از قلم خوب نویسنده است. نویسنده‌ای که با توصیف دنیایی جادویی و متفاوت مخاطب‌ها را درگیر کتاب کرد. حالا هم من بعد از حدود هفتصد کلمه می خواهم بگویم این کتاب را دوست داشتم. شما هم اگر می‌خواهید با اتفاقات فوق‌العاده یک دنیای جادویی رو به رو شوید همین حالا برای خواندش اقدام کنید. لزومی ندارد که بگویم برای دومین بار مطالعه فراموشش نکنید چون به طور قطع فراموش نخواهید کرد.
      
4

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.