یادداشت مریم رضوی

یکی بود و یکی نبود
        من معمولا خیلی به داستان کوتاه علاقمند نیستم اما این کتاب رو خیلی دوست داشتم. مقدمه‌ی انتقادی جالبی داشت با این مضمون که ایران در حوزه ادبیات از کشورهای دیگه عقبه و به این منظور بهتره از نوشتن رمان کمک بگیریم که هم مختص علما و فضلای جامعه نیست و انسان های عادی هم میتونن رمان ها رو بخونن و متوجه بشن و هم اینکه میشه مسائل پیچیده رو در قالب رمان ساده سازی کرد که برای تمام اقشار جامعه قابل فهم باشه. این کتاب شامل هفت داستان کوتاه بود که بنظرم همشون بامفهوم و جالب و بعضاً بامزه بودن، مخصوصا داستان بیله دیگ، بیله چغندر که آخرشم متوجه نشدم این اصطلاح معنی‌ش چیه :)) خیلی از ایران و ایرانی انتقاد کرده بود و تو این داستان حتی بد گفته بود اما متاسفانه بنظرم بعضیاش واقعا درسته. و نکته ناراحت کننده اینه که این کتاب واسه اوایل 1300 هست و صد سال بیشتر گذشته اما همچنان بعضی خصوصیات منفی رو میشه تو جمعیت ایرانی دید و این مایه تاسفه... میگن سرنوشت هیچ قومی تغییر نمیکنه مگر اینکه خودشون اول یکاری کنن! ما هم همینیم. تا وقتی به این مسائل بیتوجه باشیم و همچنان همینکه هستیم بمونیم، کشورمون بهتر نمیشه. به قول جمالزاده از ماست که بر ماست... در پایان کتاب هم یکسری کلمات عوامانه رو همراه با معنی‌شون نوشته بود که برام جذاب بود. خیلی جالبه که این کلمات و اصطلاحات صد سال پیش استفاده میشدن اما همچنان بعضیاشون بینمون رواج داره و استفاده‌شون میکنیم. در کل کتاب جالبی بود برای تفکر و آشایی با فرهنگ و اصطلاحات و فضای زندگی قدیمیِ ایرانی
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.