یادداشت ᥲv𝗂ᥢᥲ;
1404/3/2
در خلوتکدهٔ سکوت آلود ضمیر، آن سوی مرزهای ناطق و خاموش، حسرتی ژرفتر از عمق بحر ملکوت در اعماق وجودم تلاطم میافکند؛ کاش چونان شبح نور بر دیوارهای غار اَفلاطونسای حقیقت سایه افکن گردم، بیآنکه قلم ازل نام مرا بر صحیفهٔ سرمدی نقش زند؛ همچون بخار رقیقی که از حوضخانههای قدسی حکمت برمیخیزد و بیهویتی در ملکوت نامتناهی اندیشهها فنا میشود، توانم پرسشهای خویش را که چون اوراق خزانزدهٔ عقل در تندباد حیرت میرقصند ، به نسیمهای نامیا مشورت بسپارم، تا شاید نسمهای ناشناس، ذرات گمگشتهٔ یقین را در صحرای بیانتهای طلبم بپراکند و مرا در سکوت رازگون کشفی ناب و مطلق مستغرق نماید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.