یادداشت یاسین خسروی

دراکولا
        درود
برام استوکر نویسنده‌ای که بخشی از عمر خود را حرام شده دید، بخشی را در  ستایش له فانیو و کارمیلا  گذارند و بخشی را به تفحص و تحقیق از کولی‌ها.
تاریخ، روان انسان، زندگی شخصی  و  فلسفه خود را در هم آمیخت؛ در طی یک عمر، کتابی به تحریر در آورد که زندگی او را متحول ساخت و گوتیک نویس مشحوری شد.
اثر او در باب کنت دراکولا نیست درباره انسان‌هاست؛ در باب درد، رنج‌، و امید که انسان را به رستاخیز و پیشروی وا می‌دارد در مورد آن زجه‌ی آدم برای نجات حواست، درباره آن ترس ولاد تپش است. هر انسانی می‌خواهد زنده بماند چه با بلعیدن حشرات، چه با شناخت دیوانگان، چه با عشق به همسر.....
قلم استوکر اینگونه او را وصف می‌کند، در ابتدای داستان کنت ولاد هوش و ذکاوت خود را به رخ می‌کشد و  به خواننده می‌فهماند که پایان از همین ابتدا آغاز شده....  پس شفاف‌سازی ولاد را برای خوانندگان کافی می‌داند، داستان را با کاراکتر‌های خود که هر یک نمادی از احساسات انسانی هستند نشان می‌دهد؛ خانواده هارکر را با عشق و ترس، ون هلسینگ را با عقلش ، کنت ولاد و سه دختر را با نماد قدرت و تاریکی.
هر یک از کاراکترها در سعی و کوشش‌اند که عزیزشان را از ترس رهایی دهند و اینگونه با قلم استوکر داستانی روایت می‌شود که نمادی از انسان‌ها و خود حقیقی آنان است، عطش انسان برای درمان زخم‌هایش همیشه با ضربه زدن به دیگران حاصل می‌شود، به قول معروف؛ هر انسانی قهرمان زندگی خودش و نابودگر زندگی کسی است، هر چه قدر هم که درستکار و خیرخواه باشد.
این داستان   نشان می‌دهد هیچ وقت خوبی و بدی مطلق وجود ندارد و نخواهد داشت، دراکولا کسی است که در سایه ترس آموزش عشق و محبت می‌دهد، مردی که می‌داند مهم‌تر از جاودانگی، عطش انسان برای خودش است که نابودگر اوست.
انسان خرد می‌شود؛ چه جاودان، چه ولاد، چه مینا هارکر، چه من و شما......

      
38

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.