یادداشت سید امیرحسین هاشمی
1402/4/1
2.8
3
لذتبخش و ملموس! 0- کتاب خوبی بود، بخوانیدش. امیدوارم ادامهی متن شما را دلسرد نکند. چون این کتاب را دوست داشتم، بدین میزان در ترازوی نقد قرارش دادم، و الا حقش این میزان از شقاوت نبود! 1- چقدر با این اصل که "سفر" باید حس غربت را در دل مسافر ایجاد کند و سیاحتگر، غرابتِ خود با دیگران را درک کند موافق هستم. سفرهایی که از خانه به هتل، از هتل به رستوران، از رستوران با آژانس دربست به موزه و... است، بدم میآید. این سفرِ شما که مثل همون زندگی در شهر است؟ آیا نمیخواهی جوری دیگر زیستن را درک کنی؟ نمیخواهی با آدمهای "دیگر" دمخور و همکلام بشوی؟ بسی بسیار با این حس غرابت همراه ام. با سفری که چیزی غریب و خارج از عادات خودمان را در آن درک نمیکنیم خیلی مشکل دارم. سفر لزوما مسافت طولانی رفتن نیست. چه بسا یک کارشناس زبده امور مالی، صبح با هواپیما از لندن برود سنگاپور و پس از جلسه و استراحت در هتلهای مجلل سنگاپور، که کپی از همسنگهای انگلیسیِ خود است، صبح روز بعد رهسپار خانه شود. اما این سفر است؟ عجب سفری، فرهنگ مردم سنگاپور را در این سفرها میتوان درک کرد! 2- یکی از لذتبخشترین تجربههای مطالعاتی خود را از صدقه سر این کتاب کسب کردم. رخصت دهید شرح دهم. با این کتاب سفر کردم. البته فیزیکی نه، در متروی تهران کتاب را میخواندم. در خاطراتم سفر کردم. یک مورد، خاطرات سفر و کوهنوردیهای تابستانه بود. از سبلان و علمکوه گرفته، تا خُلِنو. چقدر این آخری سخت و پا نخورده و بکر بود. خُلِنو به عنوان بلندترین نقطهی استان تهران، خوب از گزند انسان در امان مانده است. این کتاب من را در حلقهای از حال و گذشته، و خیالپردازیِ آینده گیر انداخت. تجربهی جالبی بود... 3- چرا انقدر نویسنده فکر کرده است کار بدیعی دارد میکند؟ قطع به یقین کتابی عالی بود و از زاویه دید خود حرف برای گفتن داشت، ولی برای مثال مردمشناسان بسیاری، تحقیقهای درخور و جالبی در باره فرهنگهای دیگر انجام دادهاند، اما نویسنده در این کتاب، که از هر دری سخن گفته، حرفی از این حوزهی پژوهشی غنی به میان نمیآورد. اندکی با این مورد که نویسنده همواره تلاش داشت کتاب خود را یکتا نشان بدهد، مشکل دارم. بعضا هم سعیِ نویسنده بر اینکه متنی "فلسفی" در مورد سفر بنویسد، به سخنپردازیهای بیهدف شبیهتر بود تا تاملاتی فلسفی! 4- از همه چیز گفتن، در اغلب مواقع، معادل هیچ چیز نگفتن است. نویسنده از ارتباط سفر با فلسفهی علم مدرن و فرانسیس بیکن، ایدهی فطری دکارت و ردیهی جان لاک بهش، فلسفهی محیط زیست و ساختشکنی از نقشه، فلسفهی فمنیستی و الخ حرف زد، اما ناموفق. یعنی هنگام مطالعه کتاب من را به وجد آورد، اما اندکی تامل دشمن این سطحینگری بود. بجز چند ایده، کتاب حامل کلیتی معنا دار نبود. ولی باز میگم لذتبخش بود. 5- نمره حال حاضر این کتاب 4ستاره است. چرا الان 3ستاره میدهم؟ به کتاب رخصت مطالعه دوباره را میدهم. آن یک ستاره بماند پس از خاطرهای خوش از سفری غریب. اگر کتاب خود را اثبات کرد، نمرهی ملوکانهی این حقیر افزایش مییابد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.