یادداشت مهدی منزوی

مهدی منزوی

7 روز پیش

سباستین: سفرنامه و عکس های کوبا
        "سباستین، سفرنامه و عکس های کوبا" اثر "منصور ضابطیان" 
این سفر در بهار سال ۹۵ (۲۰۱۶) انجام شده کمی بعد از سفر "اوباما" رئیس جمهور امریکا به کوبا و البته در آخرین روز تدوین این کتاب در زمستان ۱۳۹۵ "فیدل کاسترو" هم درگذشت.
با دیدن این کتاب، اولین سوالی که در ذهن خواننده احتمالا بوجود میاد اینه که سباستین دیگه کیه؟ جوابش اینه همون ضابطیان رو خانم صاحبخونه کوبایی سباستین میخونه و تا آخر سفر همین نام روش میمونه! حتی این خانم صاحبخونه دو ماه بعد از بازگشت نویسنده به ایران، به یک زوج ایرانی که اومدن کوبا نشونی سباستین رو میده اونا باور نمیکنن تا اینکه عکسش رو نشون میده و اونها هم تو اینستاگرام ضاطیان پیام میفرستن که این خانوم سلام میرسونه :) آخرین جمله کتاب هم اینه:
" اگر کسی این کتاب را خواند و گذارش به کوبا افتاد و کوچکی دنیا باعث شد تا در خانه شماره ۶۵ خیابان سن مارتین اقامت کند، از قول من به ایبیس بگوید: سباستین سلام رساند و گفت هیچ وقت آرامش خانه ات را فراموش نمی کند!"
کلا انگار کوبا کشور آرومیه و اونجا میشه فقیرترین و درعین حال شادترین مردم دنیا رو دید. بقول نویسنده، "مردم کوبا در لحظه زندگی میکنند. هیچ کس یادی از سال های تلخ و شیرین رفته نمیکند و در عین حال آدم هایی هم نیستند که نگران آینده باشند...مردم کوبا قرار نگذاشته اند چیزی را تغییر بدهند و همین زندگی شان را سرخوشانه می کند. کوبایی ها برعکس ما هستند که در طول تاریخ به همه چیز کار داشته ایم و کار داریم."
در کوچه پس کوچه های هاوانا اتفاقی صدای آهنگ ایرانی میشنوه و یک رستوران میبینه بنام "تُپُلی"! صاحب رستوران آقایی حدودا شصت ساله بنام فرخ با لهجه شیرازی که از ۲۲ سالگی در فرانسه زندگی کرده و ۷ سال بوده که به کوبا اومده. فرخ میگه:" هیچ جای دنیا این قدر راحت نبوده ام. این قدر آرامش نداشته ام...دقیقا مث شیراز میمونه. اگه به کسی بگی بیا بریم، میگه بریم، نمیپرسه کجا بریم. اینجا هیچ کس درباره هیچ چیز از تو سوال نمیکنه. نه از خودت میپرسن، نه از ملیتت، نه از مذهبت. هرجور هستی تو رو قبول میکنن."
نویسنده مورد علاقه ضابطیان، "ارنست همینگوی" امریکایی هست که ۲۰ سال از عمرش رو در کوبا زندگی کرد. منصور نه تنها قلم اونو خیلی دوست داره بلکه به سبک زندگیش هم غبطه میخوره البته به جز پایانش. همینگوی در سال ۱۹۶۰ بعد از انقلاب کوبا و مصادره اموال امریکاییان مجبور میشه خانه رویاییش در ۱۸ کیلومتری هاوانا (سانفرانسیسکو دل پائولا) رو ترک کنه و به امریکا برگرده ولی یکسال بعد از بازگشت در حدود سن ۸۰ سالگی، خودکشی میکنه!
قسمت اول
 همینگوی بیشتر عمر خودشو در خارج از امریکا زندگی میکنه، از ۱۸ سالگی شروع به ماجراجویی میکنه با حرفه خبرنگاری در بحرانی ترین لحظه های قرن بیستم. در جبهه جنگ ایتالیا، در پاریس رمانتیک و در اسپانیا بعد از جنگ و آفریقا و کوبا قبل انقلاب. حتی رمان های اون هم پر از روایت های روزنامه نگارانه است که مخصوصا آدم های عشق سفر رو سر ذوق میاره. خانه ارنست موزه شده. تقریبا در همه جا کتاب هست. حتی توالت و حمام هم کتابخانه مخصوص دارند! کتابهای "پیرمرد و دریا" و "زنگ ها برای که به صدا در می آیند؟" در همین خانه نوشته شده. در زمان بردن جایزه پولیترز و نوبل ادبی هم همینجا بوده. 
کلا کوبا تا قبل از انقلابش تفرجگاه امریکائیان بوده و بعد از ۱۹۶۰ لاس وگاس رونق میگیره. 
حالا برگردیم به شروع سفر، ویزا رو خیلی زود تو سفارت کوبا در تهران تحویل میگیره بصورت کاغذ مجزا تا بعدا برای سفر به امریکا برای مسافر دردسر درست نشه!
(این رو قبلا درباره اسرائیل شنیده بودم که همچین کاری میکنه برای مسافران ایرانی) اسم فرودگاه کوبا "خوزه مارتی" هست. یک مرد سیبیلو نویسنده و روزنامه نگار و فیلسوف و مترجم،  که در اواخر قرن ۱۹ رهبری جنبش علیه اسپانیا رو بعهده داشته و در ۴۲ سالگی کشته میشه.
حقوق مشاغل در کوبا خیلی پایینه مثلا یک روانشناس در ماه ۳۵ دلار میگیره یا کار در پذیرش هتل ماهیانه ۷۰ دلار. البته مردم با یچیزی شبیه دفترچه بسیج و کوپن حمایت میشن و بازار سیاه هم وجود داره و دولت دخالت نمیکنه تا مردم یچیزی دربیارن. سبد معیشتی ماهیانه در مقابل پرداخت یک دلار و  شامل: دو کیلو و هفتصد گرم برنج، یک کیلو و سیصد گرم شکر سفید و نهصد گرم شکر قهوه ای، نیم لیتر روغن مایع، دویست و بیست گرم قهوه، یک بسته کبریت، دویست گرم کالباس، چهارصد گرم لوبیا، پنج عدد تخم مرغ، چهارصد و پنجاه گرم مرغ و دویست و پنجاه گرم ماهی.
کل صادرات و واردات در کوبا دراختیار دولته. چیزی به نام تجملات و تنوع وجود نداره. هیچ فروشگاه یا دستفروشی چند محصول نمی‌فروشد و سوپر مارکت نایاب! در طول مدت اقامتش در کوبا حتی یکدونه اسکاچ ب ای ظرفشویی پیدا نمیکنه. 
بسیاری از کوبایی ها یک یا چند اتاقشون رو به خارجیا اجاره میدن تا پولی دربیارن. روی در این خونه ها علامت یک کلنگ آبی رنگه البته هیچ کس حق ندارد دو تا خونه داشته باشه. ماشین هم که همونایی هست که امریکاییا جا گذاشتن! برای همین یکی از مهمترین شغل های کوبایی ها مکانیکیه! چون سرپا نگه داشتن ماشین های عتیقه تخصص میخواد. 
یک خصوصیت جالب کوبایی ها تمیز بودنشونه. 
قسمت دوم
هیچ جای شهر زباله نریخته و پنجره ها توری نداره چون پشه و مگس و سوسک وجود نداره! شهر و خونه ها بطور مرتب سم پاشی میشه. در خونه ها و پنجره ها بزرگشون بازه. مردم شادن و دعوا بینشون دیده نمیشه. حتی اگر کمک نخوای هم حتما بزور کمکت میکنن! اگر روزی دوبار حموم نرن حتما روزی یکبار رو میرن. هرجا رو نگاه میکنی لباس شسته شده آویزونه! ((همه چیز کهنه هست ولی کثیف نیست))

عکس گرفتن از کوبایی ها راحته و مثل مراکشی ها یا غربی ها حساس نیستن. ژن خوبی برای خوش هیکل بودن دارن و تتو هم خیلی رایجه. بیشتر مردها شلوارک میپوشن بدون پیرهن. "قانون بی خیال و راحت باش" حاکمه. کوبایی ها اهل تعارف نیستن وقتی چیزی میگن یعنی از ته دل میخوانش. اهل چونه زدن هم نیستن زود کوتاه میان. یه غریبه رو براحتی تو خونه دعوت میکنن حتی اگر زبونش رو هم نفهمن. " یک روز عصر بازی رئال و بارسا بود. در یک خونه باز بود و خانواده ای در نشیمن داشتن فوتبال میدیدن، وقتی دیدن من با تعجب دارم اونا رو نگاه میکنم، اصرار کردن که برم تو و باهم بازی رو ببینیم. بازی یکساعت بعد تمام شد و ولی من پنج ساعت در خونه اونها موندم"
ضابطیان غیر از هاوانا به شهر "ترینیداد" هم میره. یک شهر توریستی که اجاره دادن خونه و رستوران داری و فروش صنایع دستی واقعا کوبایی شغل بیشتر مردم شهره.
دوباره برمیگرده هاوانا و اینبار به شهر "وینالس" میره در ۲۱۰ کیلومتری هاوانا. یک شهر بدور از زندگی ماشینی امروزه. همه خانه ها اونجا یک تابلو جلوی درشون دادن که اسم ساکنین روش نوشته شده! اونجا به مزرعه توتون میره و کارگاه تولید سیگار برگ. هر سیگار حدود ۴ دلار. بعضی سیگارها انقدر تند و سنگینن که کوبایی ها یک قوطی عسل و لیمو تو جیبشون میزارن تا ته سیگار رو توش فرو کنن بلکه قابل تحمل بشه! 
وصل شدن به اینترنت هم اون زمان داستانی داشته شبیه قدیم های خودمون که باید کارت میخریدیم و با سرعت هندلی وصل میشدیم البته شاید الان وضع اینترنت کوبا بهتر شده باشه. 
خلاصه‌ که سفرنامه جذابیه و به لیستم اضافه شد شاید روزی رفتیم. امیدوارم اون روز مردم کوبا از شر تفکرات ایدئولوژیک خلاص شده باشن و مثل مردم ایران در رفاه زندگی کنند!

۱۴۹ صفحه
#سباستین #کوبا # منصور_ضابطیان #نشر_مثلث


      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.