یادداشت کسرا حسین پور

        در غبار سنگین روزگار قاجار، هنگامی که ایران در پیچ‌وخم تحول و تباهی، میان سنت و تجدد، میان شریعت و قانون، سرگردان بود، نامی برخاست که هم‌چون آتشی پنهان، دل‌های بسیاری را روشن کرد و خشم بسیاری دیگر را برانگیخت. عالیجناب شیخ فضل‌الله نوری، مردی از تبار علما، زاده‌ی فقاهت، و ایستاده بر مرز میان ایمان و قدرت، بر صحنه‌ی پرآشوب مشروطه ایران ظاهر شد؛ نه چون تماشاگری خاموش، که چون بازیگری سخت‌جان، با لحنی آتشین و قلمی تیزتر از تیغ.

در روزگاری که مشروطه‌خواهان نوید قانون می‌دادند و بیداری، شیخ فضل‌الله پرچم «مشروعه» را برافراشت. نه از آن رو که با عدل مخالف بود، بلکه از آن رو که عدالتی را می‌خواست که از دل شریعت بجوشد، نه از برگه‌های وارداتیِ قانون غرب. او باور داشت که اگر آفتاب مشروطه، بی‌فیلتر شرع بتابد، نه آزادی می‌آورد و نه عدالت؛ بلکه تنها بی‌دینی و هرج‌ومرج خواهد کاشت.

اما تاریخ، بی‌رحم‌تر از آن است که از ایمان کسی دل‌بسوزاند. آنچه برای برخی، مجاهدت در راه خدا بود، برای دیگران، سنگ‌اندازی در راه آزادی شمرده شد. کار به جایی رسید که فریادهای پرحرارت شیخ بر منبر، با حکم اعدامش در میدان توپخانه خاموش شد. در تیرگی آن سحرگاه تهران، وقتی طناب دار بر گردن مردی نشست که به زعم خویش از دین دفاع می‌کرد، هنوز خاک بر دو راهی مانده بود: قانونِ بشر یا حکم خدا؟

شاید تاریخ، داوری نهایی نباشد، اما نمی‌توان انکار کرد که شیخ فضل‌الله نوری، نه یک متعصب ساده، بلکه نماد پیچیدگی ایران در آستانه تجدد بود. مردی که در برابر سیلاب ایستاد، حتی اگر بسیاری او را مانع می‌دیدند. چهره‌اش، همچون آینه‌ای است که هرکس، باور خویش را در آن می‌بیند: فقط روشنایی ایمان.
      
32

2

(0/1000)

نظرات

واو 
زیبا بود 
2

1

نوکرتم 

0

سلطانی ✊️
@kasrattrax 

0

جلال:از روز اعدام مرجع شهید شیخ فضل الله نوری بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت، افراشته شد.

1