یادداشت ♡Fatemeh Ghadam♡
1403/11/12
پایان جلد دوم مثل ضربه ای محکم به قلبم بود! حسرتِ دانستنِ ادامهی داستان، لحظهای آرامش را از من ربود. خوشبختانه، دوستی مهربان با هدیهی جلد سوم، این حسرت را به ذوقِ وصفناپذیری تبدیل کرد. کتاب را با اشتیاقی دیوانهوار ورق زدم، اما... نصفههای راه، ریتم داستان کمکم کند و توصیفها کشدار شدند. انگار در باتلاقی از جزئیات غرق شده بودم. برای مدتی کتاب را کنار گذاشتم، تا اینکه... یک روز دوباره آن را باز کردم. و چه شگفتی! مثل این بود که از خوابی طولانی بیدار شدهام و داستان سرانجام به جریان واقعی خود رسیده! از آن نقطه به بعد، مثل موشکی به سوی پایان پیش رفتم. راستش، شاید نیمهی اول کمی کند و خستهکننده باشد، اما باور کنید صبر تان ثواب دارد! به نظرم این کتاب بهشدت ارزشمند است، فقط کمی صبر میخواهد تا به قلب داستان برسید. در کل، تجربهای فراموشنشدنی بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.