یادداشت آریانا سلطانی

        .
خانه خوبرویان خفته
نوشته یاسوناری کاواباتا
ترجمه رضا دادویی 


بخشی از کتاب:
دخترک کاملا بی‌دفاع بود. او را به خواب فرو برده بودند تا در مقابل مهمانان مسن و مردان پیر و غمگین، مقاومتی نشان ندهد. او به هیچ طریق از خواب بیدار نمی‌شد. موج نگرانی به خاطر دخترک، سراسر وجود اگوچی را فرا گرفت. افکار متعددی به مغزش هجوم آوردند. پیری با مرگ عجین است و جوانی با عشق. مرگ تنها یک بار به سراغ آدمی می‌آید اما عشق بارها و بارها. با این حال به جای این که کلافه و عصبی شود، احساس آرامش کرد.


.
این مجموعه داستان شامل سه داستان کوتاه با عنوان‌های #دست ، #پرندگان_و_حیوانات_دیگر و #خانه_خوبرویان_خفته می‌باشد.
داستان کوتاه #دست ماجرایی با مؤلفه‌های رئالیسم جادویی داشت که چندان مورد پسند من نبود. چه می‌توانست بهتر باشد. اما به سیاق نویسندگان ژاپنی نگاشته شده و تصویرهای زیبا و بدیع و شگفتی را ساخته بود.
روایت مردی است که دست دختری را از او برای یک شب به عاریه می‌گیرد.
داستان دوم در مورد مردی بود که در انزوا می‌زیست و جز با حیوانات نمی‌توانست زندگی کند. با انسان‌ها و مخصوصا مردها تعامل نداشت و فقط پرندگان و حیوانات برایش جالب توجه بودند.
داستان سوم اما مهمترین داستان مجموعه بود. داستانی که به نقل از مارکز تنها داستانی است که گابریل گارسیا مارکز آرزو داشت نویسنده‌اش او می‌بود. و خود مارکز نیز با اقتباس از آن رمان خاطرات دلبرکان غمگین من را نوشته است.
داستان سوم یا همان خانه خوبرویان خفته ماجرای مردی کهن سال به نام اگوچی است که از طریق دوست خود در مورد خانه‌ای مرموز مطلع می‌شود که در آن دخترکان ‌کم سن و سال را بی‌هوش می‌کنند تا که مردان پیر یک شب را در کنار آنها سر کنند. فرم داستانی آن بی‌پیرایه و غیرخطی نه‌چندان پیچیده‌ای است. وانگهی در کنار هم قرار دادن مرگ و پیری، شهوت و قساوت و بی‌رحمی ترکیب جالبی بود.
این داستان روایت پنج شبی است که اگوچی به آن خانه می‌رود.  
اگوچی در جهانی قرار می‌گیرد که با آن نسبتی ندارد. حتی از شقاوت دیگران متعجب شده و یا احساس بیگانگی می‌کند. هرچند در سراسر داستان منحصرا گفته نشده (فقط چند اشاره کوتاه) که اگوچی جزئی از دنیایی نیست که نمایش داده می‌شود. اگوچی همچو کودکی است که به این دنیا آمده وبا دیدن سنگدلی و بی‌رحمی‌های این دنیا تنها کنجکاوی نشان می‌دهد، اما نه با آن آمیزشی پیدا می‌کند و نه قصد همدستی وهمرنگ شدن با آن را دارد.
شاید همین نکته اگوچی را معصوم و قهرمانی با چهره‌ای انسانی نشان می‌دهد.

در پناه خرد
      
9

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.