یادداشت احلی احسنیان

        " به من می‌گویند تن به آبی بزنم که به زودی در آن غرق می‌شوم. پیش از آن‌که به آب بزنم این را برایت در ساحل می‌گذارم. دعا میکنم که آن را پیدا کنی، تا بدانی وقت غرق شدن در دلم چه می‌گذشت."
این کتاب، داستان یک خواهر و برادره، که در سن خیلی کم از همدیگه جدا میشن و در طول داستان، ماجرای آدم های دیگه‌ای که به این دونفر مربوط‌ان رو هم میخونیم... 
خالد حسینی یکی از تحسین برانگیز ترین نویسنده هاییه که شناختم. از بین سه‌تا کتابی که ازش خوندم، هزار خورشید تابان رو بیشتر دوست داشتم، ولی توی این کتاب بشدت احساس کردم که نویسنده بخش هایی از وجود خودش و تجربیات خودش رو بین صفحه‌ها جا گذاشته. خیلی عجیب، غمگین و زیبا.
مهاجرت و فراموشی(آلزایمر)، جفتشون موضوعاتین که برام بشدت حساس و غمگینن و این کتاب، انگار برای درآوردن اشک من نوشته شده بود، چون هردوی این موضوعات توش محوریت داشت.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.