یادداشت مهدی لطف‌آبادی

اسب های آسمان خاکستر می بارند
        در درجه‌ی اول این کتاب رو خوندم چون نغمه ثمینی استاد منه و حس خوبی نداشتم از اینکه تا حالا نمایشنامه‌هاش رو نه خوندم و نه دیدم! :)))
اما خوشحالم که خوندم، نمایشنامه‌ روایت جذاب و جالبی از سیاوش ارائه می‌ده و بخش جالبی هم برای روایت انتخاب کرده، درون آتش! البته به نظرم این کار روی صحنه زیباتر بود و چه بد که این نمایشنامه رو من روی صحنه ندیدم. 
نکته‌ی دیگه‌ای که حین خوندم این نمایشنامه به نظرم اومد اینه که نمایشنامه‌نویسان ایرانی اکثراً توی حیطه‌ی تاریخ-افسانه‌ی کشورمون یه اثر دارند و به نظرم می‌شه گفت این یک ژانر توی تئاتر ما شده و از بیضایی و ساعدی تا قطب‌الدین صادقی و نعیمی و رضایی راد و ثمینی ادامه پیدا می‌کنه و فکر می‌کنم نویسنده‌های نسل من هم این کار رو ادامه بدن (همونطور که بین بعضی بچه‌ها چنین علایقی رو می‌بینم). اما کار جالبی که ثمینی کرده بود این بود که این نمایشنامه رو با حفظ ژانر تو حیطه‌ی پست مدرن پیاده کرده بود و یک شکل وهم‌گونه بهش داده بود برخلاف آثاری که قبلاً خونده بودم و سعی می‌کرد روایتی واقعی‌تر از تاریخ داشته باشه... همچنین این نمایشنامه من رو از لحاظ فرم و جابجایی شخصیت‌ها و نوع برملا کردن رازها من رو به شدت یاد «مرگ یزدگرد» بیضایی می‌انداخت.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.