یادداشت maryam torabi

maryam torabi

maryam torabi

1403/7/19

جاده بهشت
        کتاب در مورد یه زن و شوهریه که زیاد به اعتقادات فکر نکردن. این دو بعد مدتی بچه دار میشن اما یه مشکل بزرگ پیدا میکنن. خانم هیچ علائمی از حاملگی رو نشون نمیده میرن دکتر، دکتر بهشون میگه که این بچه به دنیا میاد اما کی نمیدانیم. تو یه روز دایی مادر خانم که هیچ عادت به اومدن به خانه اینارو نداشته بی خبر میاد خونه اینا ازشون میخواد برن سراغ یه ادم دعانویس یا از این رمال ها تو بغداد و مشکلشونو به اون بگن چون خیلیارو مشکلشونو حل کرده مال اینارو هم ممکنه جواب بده. خانم و اقا هم بعد یه مدت فکر کردن پامیشن میرن اما به کسی نمیگن که چرا دارن میرن. همه فکر میکنن اینا شدن زائر کربلا (چون ایام ثبتنام برای کربلا بوده). تو این راه کربلا اتفاقات و آدمایی رو میبینن که باعث میشن به وجود امام زمان و امامان دیگه بیشتر فکر کنن و دست کمکشونو بجای اون مردِ تو بغداد برای ادم درستش دراز کنن.


✍🏻 میخواستم بنویسم کتاب خوبی بود تا اینکه نقد یجایی رو خوندم و البته که منم لابلای کتاب به بعضیاش رسیدم برای همین نظرم عوض شد (خیلی جای کار داره امیدوارم نویسنده با هدف خاصی ننوشته باشه)
در مورد ولی فقیه که اصلا هیچ اسمی نبرده بود 
میگفت مثلا از مدیریت زمینی و شخصیت های سیاسی کاری ساخته نیست  
و اینک یجایی زده بود زائر پیاده راه کربلا انگاری به امام زمانش کم محلی کرده (خو تو از کجا میدونی؟؟)

نمیدونم چه امتیازی بدم که لایقش باشه
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.