یادداشت زینب بهرامی
1403/11/16
به نام او... خدایا! تو را شکر میکنم که لذت معراج را بر روحم ارزانی داشتی تا گاه گاهی از دنیای مادی درگذرم و آنجا جز وجود تو را نبینم و جز بقای تو چیزی نخواهم و بازگشت از ملکوت برای من شکنجه آسمانی باشد که دیگر به چیزی دل نبندم. . . . همیشه میخواستم شمع باشم و بسوزم و نور بدهم. میخواستم در دریای فقر غوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. میخواستم فریاد باشم. خدایا! هدایتم کن میدانم گمراهی چه بلای خطرناکی است... . . . . خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان میکنم ببخش...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.