یادداشت سیده زهرا ارجائی
1404/5/27
این کتاب از جمله کتابهای معروف در میان خانوادههای مذهبی است و در بیشتر کتاب فروشیهای مذهبی هم پیدا میشود؛ تا به حال فرصت خواندنش پیش نیامدهبود؛ دختر ۹ سالهام آن را از کتابخانهی مدرسه امانت گرفتهبود، اما میگفت بعد از چند صفحهی اول از آن خوشم نیامد و برش گرداندم به کتابخانه... حالا که فرصتی پیش آمد و آن را خواندم، راستش خوشحالم که کتاب را نخوانده برگردانده بود! نویسنده در مقدمهی کتاب توضیح داده که میخواهد از این طریق خدا را به کودکانمان معرفی کند، استدلالهایی هم داشت که راستش برای من قانعکننده نبود! وی همانجا ادعا کرده که مهمتر از متن ارائه شده، موضوعات کتاب است که باید مورد علاقهی کودکان باشند... درباره همین مقدمهی کوتاه دو صفحهای کتاب میتوان ساعتها صحبت کرد اما ... نویسنده سوالات کودکان را در شش فصل دستهبندی کرده است: ۱. خودِ خدا در این فصل، دربارهی صفات خدا و دلایل وجود او صحبت میشود. سوالاتی از این دست که: آیا سوال کردن دربارهی خدا گناه دارد؟ خدا کیست؟ چه کسی او را آفریده؟ آیا او هم پدر و مادر دارد؟ سوالاتی پیرامون این که آیا خدا هم صفات انسانی را دارد یا نه؟ خدا کجا زندگی میکند؟ خلقت جهان توسط خدا و چراییِ خلقت شیطان ... فارغ از خودِ سوالات که میدانم گاهی به ذهن بعضی بچهها میرسد، جوابهایش برایم عجیب بود! بعضی جوابها در این چارچوب بود که «تو انسان هستی نیاز داری این کار را بکنی، ولی من انسان نیستم و به آن نیازی ندارم پس آن را انجام نمیدهم» بعنوان مثال در جواب این که آیا تو هم مسواک میزنی؟ خدا جواب میدهد که تو چون غذا میخوری و دندان داری باید مسواک بزنی ولی من نه دندان دارم و نه غذا میخورم پس مسواک نمیزنم! این فصل را که میخواندم بیش از همه به یاد صحبتهای استادی افتادم که در باب سوالات اینچنینی کودکان توضیح میداد که کودکان درکی از انتزاعیات ندارند. حتی اگر هم برایشان توضیح دهید، آن مفهوم را در ذهن خود به یک شیء قابل بررسی با حواس پنجگانه تبدیل میکنند و این را میفهمند نه آن انتزاعی که شما از آن صحبت میکردهاید! مثلاً، وقتی اینها را به کودک میگوید او تصورش از خدا میشود «خورشید» میشود «هوا» میشود «صدا» شما هم فکر میکنید که خیلی خوب و عالی به این کودک جواب دادهاید غافل از اینکه وقتی به دنبال ریشهی مشکلات اعتقادی در بزرگسالی میرویم، میبینیم منشأ آن در همان جایی است که والدین فکر کردهاند که کودک آن چه آنها گفتهاند را فهمیده درحالی که کودک تصویر ساختهی ذهن خود را فهمیده و همان تصویر شده خدایش... ۲. دعا خدای به تصویر کشیده شده در این فصل بیشتر شبیه به یک معلمِ اخلاقِ نادیدنیِ فرصتطلب است! میخواهد از هر فرصتی استفاده کند تا بگوید نباید گناه کنی! ۳. آفرینش اینجا نویسنده به بیان ویژگی بعضی حیوانات پرداخته و به زبان ساده و کودکانه حکمتی دربارهی چرایی اعطای این ویژگی به این حیوان را توضیح داده است. اگر بخواهم از کل کتاب یک فصل را برگزینم، قطعاً انتخابم همین است! ۴. بهشت و جهنم و باز هم مسألهی انتزاعیاتی که کودک درکی از آن ندارد... بهشت و جهنم را بزرگترها هم نمیتوانند آنطور که هست فهم کنند؛ آن وقت ما انتظار داریم کودکانمان که دنیای ذهنشان محدودتر است، همان معانی را بشنوند و بفهمند که بهشت و جهنم چیست! البته که مشکل اصلیام با این فصل این بود که بهشت و جهنم، نتیجهی اعمال انسان نیست، بلکه خدا تصمیم میگیرد منِ انسان را به واسطهی عملم به بهشت ببرد یا به جهنم! ۵. اخلاق! گناه! توبه! گول شیطان را نخورید!!! خب نکات اخلاقی (؟!) زیادی هم ذیل همین عناوین گفته شد! چرا پولی که روی زمین افتاده را برندارم؟ چرا بچهها باید شبها زود بخوابند؟ چرا باید سلام کنیم؟ اگر کسی را مسخره کنیم خدا عصبانی میشود؟ اما عجیبتر از همه آن جایی بود که «اگر بخواهم یک آدم مذهبی و باایمان باشم چه کنم؟» ۶. گوناگون خدایا لطفاً همکلاسی مریضم را خوب کن! خدایا اگر مادرم بمیرم چه؟ خدایا چرا بعضی به جای تو با میپرستند؟ و .... ناشر محترم فرمودهاند که این کتاب برای ۶ تا ۱۲ سال مناسب است اما راستش را بخواهید بنظر من شاید فقط برای والدین مناسب باشد، آن هم نه برای حفظ کردن جوابها! برای داشتن یک زمینهی ذهنی از سوالات احتمالی کودکانشان... چرا که سوالات کودکان را باید مطابق فهمشان جواب داد! هیچ جواب مطلقی به هیچ سوال واحدی وجود ندارد! چون فهم هیچ دو کودکی یکسان نیست! و از آن مهمتر این که اصلاً ایجاد سوال پیرامون این مسائل برای کودک اشتباهی بزرگ است! حتی برای بزرگسالان هم ... روایتی از پیامبر است با این مضمون که در کنه ذات خدا تفکر نکنید! تنها جایی که از تفکر منع شدهایم آن جایی است که نمیتوانیم به آن دستیابیم؛ فکر و وجود محدودمان نمیتواند آن را درک کند.. حال همین معنا را تقلیل دهید به فهم حسی کودکان ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.