یادداشت مریم پیروی

        اولش می‌خواستم برای این جلد دیگر چیزی ننویسم و مستقیم بروم سراغ جلد بعدی، ولی احساس کردم لازم است این را بگویم:
ممنون امیرعلی که مرا از وسط هزاران فروپاشی روانی ناشی از امتحانات پایان ترم دانشگاه و سختی‌های خوابگاه و افسردگیِ تقریبا شدیدم بیرون کشیدی و هر شب قبل از خواب دنیایی را به من نشان دادی که برایم آشنا و دوست‌داشتنی بود؛ مثل سریال‌های کودکی‌ام، دغدغه‌هایی از جنس "خانه به دوش" و شوخی‌‌های "پاورچین" و رنگ و بوی "متهم گریخت". ممنونم که دستم را گرفتی و کمکم کردی باز هم نفس بکشم، باز هم بخندم و باز هم دل ببندم.
همین :)
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.