یادداشت زهرا بجلی

        سووشون

هرچقدر داستان جلو میرفت بیشتر بعضی از کاراکتر ها برایم رنگ و بو می‌گرفتند و سردم دارشان خانوم زهرا یا همان زری بود شخصیتی که در درونش چیز های زیادی برای ارائه داشت ولی زمانی توانست تمام و کمال آن را نمایان کند که نهایت ترسش به حقیقت پیوست
و چقدر واقعی بود این اتفاق، در دنیای واقعی هم همه آدم ها در حالت عادی آنقدر شجاع و نترس و بدون ملاحضه رفتار نمی کنند در حدی که خودشان هم نمی دانند کی هستند و می توانند چه کار کنند ولی زمانش که برسد تمام آن پرده های ترس و عادت کنار می‌رود و آن چیزی که باید خودش را نشان می دهد
فکر نمی کردم سووشون و دوست داشته باشم ولی بصورت عجیبی به دلم نشست... 
      
13

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.