یادداشت فرنوش جعفرزاده

                کتاب خیلی جالبی بود. به نظرم تمام خرافاتی‌ها مخصوصا مذهبیاشون باید بخوننش... اگه از دید مفهومی و فلسفی و ایناش بخوام بگم بسیار عالی بود. البته فهم حرف‌های اسپینوزا توی کتاب‌هاش خیلی سخت بود رسما سی بار باید می‌خوندی و تهش بازم باید حدس می‌زدی چی می‌گه بعد ادامه داستان و توضیحات رو می‌خوندی و می‌فهمیدی. به شدت با یه سری عقایدش موافقم ولی با یه سری عقاید دیگه‌اش مخالفم. شخصیت سازیش نمی‌دونم تا چه حد واقعی بود ولی هر چی بود آدم قوی‌ای بود. گاهی روی مخ می‌رفت رفتارش ولی در کل آدم دوستداشتنی‌ای بود که خودش بودن و در سختی رو به دروغ و پذیرفته شدن ترجیح داد. من خودم نمی‌دونم توی شرایطش بودم چه تصمیمی می‌گرفتم... به نظرم بیشتر یه آدم دروغگو می‌شدم که از امکاناتی که در اختیارم می‌ذاشتن استفاده می‌کردم و می‌گفتم گور بابای همشون!
در مورد آلفرد باید بگم که جزو نفرت انگیزترین آدمای تاریخ به حساب میارمش😐 چه قدر نامنعطف، چه قدر یه دنده و احمق! واقعا شخصیت مزخرفی داشت کثافت😐
داستان با اینکه قشنگ بود ولی عنصر جذابیت یا چطور بگم کشش رو نداشت و برای همین هم خوندنش برام طول کشید. (البته من از این نویسنده توقع درمان شوپنهاور دارم همیشه، برای همین با اون همش مقایسه می‌کردم.) به نظرم آخرشم یکم تند پیش رفت انگار زد رو سرعت ۴
جدا امیدوارم آرزوی اسپینوزا در مورد دین براورده شه، باورهای خرافی ریشه‌کن بشن و یه وحدت واحد همراه با عقل و شعور توی دنیا به وجود بیاد.
        

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.