یادداشت مسعود بربر

خیابان بوتیک های خاموش
        داستان همچون کابوسی است نرم و آهسته و طولانی در مه با تصاویری که پس از بیداری تا ساعت‌ها در ذهن رژه می‌رود و تا روزها در ذهن می‌ماند. و آدم‌هایی که از دل تاریکی می‌آیند و در دل برف و سرما و بی سرانجام ناپدید می‌شوند. آدم‌هایی که هیچ نیستند مگر نیمرخی ضدنور در بالکن کافه‌ای بارانی... برخلاف ترجمه ضعیف (هرچند روان) در این کتاب بیش از دیگر آثار مودیانو شناور شدم.
      
1

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.