یادداشت علیرضا نژادصالحی
1404/5/16
خواندن برخی کتابها لذت عجیبی را به وجود آدمی سرازیر میکند. کتابهایی که نه تنها داستانی برای تعریف کردن دارند، بلکه تجربهای از یک زندگی جدید را به شما هدیه میدهند؛ تجربهای که مطمئن خواهید بود لذتِ آن تا مدتهای طولانی با شما میماند. سایه باد از همین جنس کتابهاست. کتابی که برای من در دستهی کتابهایی قرار گرفت که بعد از خواندنشان میگویم: «کاش میشد ذهن نویسندهاش را بوسید.» به این کتاب نمره کامل دادم چون معتقدم از آن دست کتابهاییست که میتوان به هر کس هدیه داد. هم به کسی که کتابخانهاش پر از کتابهای خوانده و نخوانده است و هم به کسی که برای شروع کتابخوانی دنبال کتاب مناسبی میگردد! داستان جذاب و پرتعلیقی که سافون خلق کرده باعث میشود حتی کسانی که کمتر رمانهای حجیم میخوانند هم مشتاقانه تا آخر همراهیاش کنند. شخصیتها به قدری دوستداشتنی و قابل لمساند که بعد از پایان داستان، دلتنگشان خواهید شد. این کتاب برای عاشقان ادبیات، دوستداران داستانهای پرتعلیق و حتی کسانی که بهدنبال قصهای پر احساس هستند، انتخابی مناسب خواهد بود. سایه باد را نمیتوان به یک ژانر محدود کرد؛ هم معماییست، هم عاشقانه، هم تاریخی و هم ادبی. این کتاب اولین جلد از چهارگانهی «گورستان کتابهای فراموششده» است که سافون به واسطه آن درهای جهانی جذاب و تازه را به روی خوانندگانش باز میکند. داستان در بارسلونای پس از جنگ داخلی اسپانیا آغاز میشود؛ پسربچهای به نام دنیل سمپره، به همراه پدرش، برای اولین بار پا به مکانی اسرارآمیز میگذارد: «گورستان کتابهای فراموششده.» جایی که کتابها، مانند موجودات زنده، درون قفسهها نفس میکشند و منتظرند تا یک نفر از راه برسد و آنها را از چنگ فراموشی نجات دهد. دنیل بهطور تصادفی کتابی را برمیدارد که سرنوشتش را تغییر میدهد: کتابِ سایه باد! نوشتهی نویسندهای گمنام به نام جولین کاراکس. از اینجا به بعد، ما همراه دنیل خواهیم بود تا راز زندگی و آثار جولین کاراکس را کشف کنیم. اما هرچقدر که دنیل به حقیقت نزدیکتر میشود، کسانی هستند که میخواهند هر اثری از این نویسنده را نابود کنند و حتی برخی حاضرند برای این کار دست به قتل بزنند. سافون استاد فضاسازیست. او بارسلونای دهههای ۴۰ و ۵۰ میلادی را جوری توصیف میکند که احساس میکنید مشغول قدم زدن در خیابانهای سنگفرش شده آن هستید. بوی باران را حس میکنید و سایهی ساختمانهای گوتیک را روی بدنتان میبینید. یکی دیگر از نقاط قوت کتاب، شخصیتپردازی آن است. حتی شخصیتهای فرعی، مثل فِرمین رومرو دِ تورِس، با شوخطبعی و گذشتهی پرماجرایش، چنان زنده و ملموس است که انگار او را در زندگی واقعی ملاقات کرده و میشناسید. دنیل، جولیان کاراکس، بئاتریس، فومِرو و حتی شخصیتهای خاکستری کتاب، همگی لایههای عمیق روانی دارند که به مرور در داستان آشکار میشوند. سایه باد روایتی چندلایه دارد؛ داستانی در دل داستان. بخشهایی از زندگی جولین کاراکس که از زبان دیگران نقل میشود، شبیه پازلیست که آرامآرام کامل میشود. سافون با چنان مهارتی گذشته و حال را باهم ترکیب میکند که هر بار که بخشی از راز ماجرا فاش میشود، معمای جدیدی پیش روی خواننده قرار میگیرد. همانطور که پیشتر گفتم، این کتاب فقط یک ماجرای معمایی نیست. سافون به قدرت ادبیات، حافظه، عشق و نبرد بین امید و ناامیدی هم میپردازد. «گورستان کتابهای فراموششده» در واقع استعارهای از این حقیقت است که کتابها و داستانها فراموش نمیشوند، حتی اگر نویسندگانشان فراموش شده باشند. در حقیقت فکر میکنم سافون را در استفاده از نمادها هم باید یک استاد چیرهدست بدانیم. در کتاب او، گورستان کتابهای فراموششده میتواند استعارهای از خود بارسلونا و تاریخ اسپانیا هم باشد که بخشهایی از آن بهعمد یا به اجبار (توسط ژنرال فرانکو) محکوم به فراموشی شده است. باد، نماد گذر زمان و تغییر سرنوشت شخصیتها (انسانها)ست. خودِ بارسلونا نماد شهریست که دو چهره دارد؛ یکی زیبا و روشن و دیگری ترسناک و تاریک. سافون بارسلونا را به گونهای تصویر میکند که گویی خود یک شخصیت است؛ خیابانهای مهآلود، کوچههای تنگ و خانههای قدیمی. این شهر را میتوان نمادی از پیچیدگی روح انسان دانست. جایی که عشق، خیانت، امید و ناامیدی و هزاران احساس دیگر در کنار هم زندگی میکنند. شخصیت فومرو را میتوان نماد قدرت سرکوبگر و پاککننده حافظه دانست. او تنها یک پلیس فاسد نیست. او نماد رژیمهای دیکتاتوریای است که میخواهند حقیقت را دفن کنند. تقابل فومرو با دنیل را میتوان تقابل آزادی و سرکوب دانست. در آخر سوزاندن کتابها و نابودی آثار را شاید بتوان نماد حذف تاریخ و کنترل روایات قلمداد کرد. اگر سایه باد را نخواندهاید خوشبحالتان؛ ۶۰۰ صفحه لذت منتظر شماست. کاش میشد ذهن آقای سافون را بوسید!
(0/1000)
علیرضا نژادصالحی
1404/5/17
0