یادداشت آریانا سلطانی

        میشل فوکو در «مراقبت و تنبیه» ما را به سفری در دل تاریخ می‌برد؛ سفری که از میدان‌های اعدام قرن هجدهم با نمایش‌های خونین و خشونت‌بار آغاز می‌شود و به راهروهای سرد و منظم زندان‌های مدرن، مدارس و بیمارستان‌ها می‌رسد. این کتاب، که یکی از تأثیرگذارترین آثار فوکو است، نه‌تنها روایتی از تحول مجازات در غرب ارائه می‌دهد، بلکه با نگاهی تیزبین به ما نشان می‌دهد که چگونه قدرت در جامعه‌ی مدرن از شمشیر و دار به نظارت نامرئی و هنجارسازی روزمره تغییر شکل داده است. فوکو با قلمی گیرا و تحلیلی عمیق، از ما دعوت می‌کند تا پشت پرده‌ی نهادهای به‌ظاهر انسانی را ببینیم و بپرسیم: آیا این تغییرات ما را آزادتر کرده‌اند یا تنها زنجیرهایمان را نامرئی‌تر؟
فوکو داستانش را با تصاویری تکان‌دهنده از مجازات‌های عمومی در دوران پیشامدرن آغاز می‌کند؛ جایی که بدن مجرم صحنه‌ای برای نمایش قدرت حاکم بود. اما با ورود به قرن هجدهم و پس از انقلاب فرانسه، این صحنه‌های خونین جای خود را به چیزی پیچیده‌تر دادند: نظام‌های انضباطی که به‌جای تنبیه بدن، ذهن و روان افراد را هدف قرار می‌دادند. زندان‌ها، مدارس، بیمارستان‌ها و تیمارستان‌ها به ابزارهایی برای کنترل و شکل‌دادن به رفتارها تبدیل شدند. فوکو این فرآیند را «تمرکززدایی از مجازات» می‌نامد؛ قدرتی که دیگر در کاخ‌ها و میدان‌ها فریاد نمی‌زند، بلکه در سکوت و از طریق نظارت روزمره، در تاروپود زندگی ما نفوذ می‌کند. او مفهوم «قدرت انضباطی» را معرفی می‌کند، قدرتی که نه‌تنها سرکوب می‌کند، بلکه مولد است؛ هویت‌هایی مانند «مجرم» یا «دیوانه» را می‌سازد و از طریق دانش‌هایی مثل جرم‌شناسی و روانشناسی، مرزهای هنجار و غیرهنجار را ترسیم می‌کند. این ایده که حتی هویت‌های ما برساخته‌ی روابط قدرت هستند، خواننده را به فکر فرو می‌برد: آیا ما واقعاً خودمان هستیم یا محصول نظامی از هنجارها؟
آنچه «مراقبت و تنبیه» را از یک کتاب تاریخی متمایز می‌کند، پیوند عمیقی است که فوکو بین قدرت و دانش برقرار می‌سازد. او نشان می‌دهد که دانش‌هایی مانند روانپزشکی یا جرم‌شناسی نه‌فقط برای فهم جهان، بلکه برای کنترل آن به کار گرفته شده‌اند. برای مثال، مفهوم «جنایتکار» یا «دیوانه» در هر دوره به شکلی متفاوت تعریف شده، نه به‌خاطر پیشرفت علم، بلکه به‌خاطر نیازهای نظام‌های قدرت. فوکو استدلال می‌کند که زندان‌های مدرن، که قرار بود جایگزینی انسانی برای مجازات‌های بدنی باشند، در واقع به ماشین‌هایی برای تولید «سوژه‌های مطیع» تبدیل شدند. او این فرآیند را «تطبیق‌پذیری» می‌نامد؛ جایی که ما، اغلب ناخودآگاه، هنجارهای اجتماعی را درونی می‌کنیم و خود را با آن‌ها هماهنگ می‌سازیم. این نگاه فوکو به ما یادآوری می‌کند که حتی نهادهای به‌ظاهر خیرخواهانه می‌توانند ابزارهایی برای سلطه باشند، و این پرسش را در ذهنمان بیدار می‌کند که آیا اصلاح و پیشرفت همیشه به معنای آزادی است؟
فوکو اما فقط یک تاریخ‌نگار یا جامعه‌شناس نیست؛ او فیلسوفی است که زندگی شخصی‌اش به اندازه‌ی آثارش پرشور و پرتناقض بود. تجربیات او—از مبارزه با هنجارهای محافظه‌کارانه‌ی جامعه‌ای که گرایش‌هایش را نمی‌پذیرفت تا بحران‌های روحی در جوانی—در «مراقبت و تنبیه» بازتاب یافته‌اند. او که خود را پیرو نیچه می‌دانست، معتقد بود فلسفه از دل تجربیات شخصی زاده می‌شود. این نگاه شخصی، کتاب را از یک تحلیل خشک به اثری زنده و پراحساس تبدیل کرده است. فوکو در زندگی‌اش به «تجربه‌های مرزی» علاقه داشت؛ لحظاتی که فرد از هنجارهای تحمیلی فراتر می‌رود و به دنبال حقیقتی ورای محدودیت‌های جامعه می‌گردد. این جست‌وجو در «مراقبت و تنبیه» نیز دیده می‌شود، جایی که او ما را وادار می‌کند تا به ریشه‌های پنهان هنجارها و نهادهایمان شک کنیم.
با این حال، فوکو بدون نقص نبود. منتقدانی مانند مارک لیلا معتقدند که او گاهی در تحلیل‌هایش به اسطوره‌سازی تاریخی گرایش داشت. برای مثال، تمرکز افراطی او بر زندان‌ها به‌عنوان نماد کنترل اجتماعی، گاه نقش این نهادها را در پاسخ به بی‌عدالتی‌های گذشته نادیده می‌گیرد. برخی نیز می‌گویند نگاه او به قدرت، که آن را همه‌جاگیر و تقریباً غیرقابل مقاومت می‌بیند، به نوعی پارانویای جمعی دامن می‌زند. اما همین تناقض‌ها فوکو را انسانی‌تر می‌کنند. او در سال‌های پایانی عمرش، در آثاری مانند «تاریخ تمایلات جنسی»، از «زیباشناسی وجود» سخن گفت؛ ایده‌ای که در آن افراد می‌توانند با انتخاب‌های شخصی، خود را از چنگ هنجارها رها کنند. این چرخش برای بسیاری غیرمنتظره بود: چگونه فیلسوفی که قدرت را در همه‌چیز می‌دید، ناگهان به آزادی فردی باور آورد؟ این تغییر، شاید نشان‌دهنده‌ی عمق جست‌وجوی فوکو برای یافتن معنا در جهانی پر از تناقض بود.
«مراقبت و تنبیه» تنها یک کتاب نیست؛ آینه‌ای است که ما را با خودمان روبه‌رو می‌کند. فوکو با نثری که هم دقیق است و هم پرشور، ما را به چالش می‌کشد تا نظم‌های اجتماعی امروزمان را زیر سؤال ببریم. آیا فناوری‌های نظارتی، آموزش‌هایمان یا حتی مفاهیم به‌ظاهر بدیهی مانند «نرمال» و «غیرنرمال» ما را آزادتر کرده‌اند یا تنها شکل جدیدی از کنترل هستند؟ او ما را دعوت می‌کند تا به جای پذیرش کورکورانه‌ی روایت‌های مسلط، به تاریکی‌های قدرت نگاه کنیم و از خود بپرسیم: حقیقت کجاست؟ این کتاب، با ایده‌های تکان‌دهنده و پرسش‌های بی‌پایانش، نه‌تنها برای دانشجویان فلسفه و جامعه‌شناسی، بلکه برای هر کسی که به ماهیت جامعه‌ی مدرن کنجکاو است، اثری ضروری است. فوکو، با تمام پیچیدگی‌ها و تناقض‌هایش، ما را به مرزهای اندیشه می‌کشاند و نشان می‌دهد که گاهی حقیقت در همان مرزها، در دل شک و پرسش، یافت می‌شود.


      
262

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.