یادداشت مهدی منزوی

بی زمستان: سفرنامه و عکس های تاجیکستان، آذربایجان و گرجستان
        "بی زمستان" اثر "منصور ضابطیان"
این سفرنامه مربوط به سفرهای ایشون در بهار و تابستان و پاییز ۹۷ به کشورهای تاجیکستان و آذربایجان و گرجستان است. وجه تسمیه خلاقانه کتاب از اونجاییکه  برنامه سفر در فصل زمستان اون سال جور نمیشه!
من که کلا به سفرنامه های آقای ضابطیان علاقه دارم و کتابهای اخیرشون بسیار پخته تر از این سفرنامه های موجز نگاشته شده ولی نوع نگاهشون به سفر و علاقه هاشون خیلی با خودم مشترک هست و لذت دوچندانی میبرم از مطالعه.
تاجیکستان و آذربایجان رو ندیدم ولی شدیدا علاقه مند شدم که اونجاها رو ببینم مخصوصا تاجیکستان.
در تاجیکستان جشن نوروز بیشتر از اینکه در خونه ها برگزار بشه در خیابانه همراه رقص و آواز. در لهجه تاجیکی "آ" تبدیل به "اُ" ملایم شده مثل مهمُن بجای مهمان و تُجیکستُن. یکسری لغات هم مشترک هست ولی در جای متفاوتی استفاده میشن مثل "فردا" که معنیش میشه پسفردا چون به فردا "پگاه" میگن! یا به حالت تهوع میگن "بی تابی" و به اسهال "رَوِش" و یا به ریزگرد "خاک بارش".
بسیار مهمان نواز و ایرانی دوستند. به ايران میگن "ایران باستان" هرچند الان فکر نمیکنم با نظام ج.ا میونه خوبی داشته باشند مثل سایر ملل دنیا! هرچه دارند  از دوره سامانیان دارند و به رودکی ارادتی خاص. در غفلت نظام ایران تا اونجا که جا داشته باشه همه رو منتسب به خودشون میکنند. غیر از "دوشنبه" که پایتخت هست "خُجند" هم دیدنیه هرچند آرامگاه کمال‌الدین خجندی یا به قول تاجیکی ها شیخ کمال در بیلان کوه تبریز هست و ارادت خاص خجندی ها به ایشون بیشتر از امیر سامانیه. 
سفر دوم مربوط به جمهوری آذربایجان و شهر باکو یا "شروان" که تا قبل از صفوی زیرنظر سلسله محلی شروانشاهیان اداره میشده و بعد به تصرف صفویه و بعد عثمانی و دوباره توسط نادرشاه از عثمانی پس گرفته میشه تا اینکه قاجار نکبت به روسیه واگذارش میکنه. داستان نفرت آذربایجانی ها و ارامنه هم که معروف هست. و همین شباهت فامیلی "ضابطیان" به فامیلی ارامنه براش دردسرهایی رو ایجاد میکنه از همون لحظه ورود به فرودگاه تا خروج از کشور! 
حکومت آذربایجان داره تلاش زیادی میکنه تا از جلد کمونیسم بیرون بیاد و غربی بشه هرچند که احتمالا باید چند نسل بگذره تا این نشونه ها کمرنگ بشه از معماری تا فرهنگ البته گرایش حکومتشون به لائیسم و دین زدایی هست. جوانان اونجا هم مثل ایران آرزوی مهاجرت دارند وای نه بخاطر مسائل اقتصادی بلکه بیشتر بخاطر مشکلات اجتماعی و گزینه اولشون کشورهای اسکاندیناوی .
بارزترین ویژگی مردم آذربایجان از نظر ضابطیان، "مهمان‌نوازی" هست. و تنوع غذایی خوبی هم دارند.
نویسنده به شهر "شکی" هم سفر میکنه و در یک عروسی بطور سرزده وارد میشه. عروسی حسن و لاله. یک طرف سالن آقایون نشستن و طرف دیگه خانومها. طبق سنت رایج اونجا هزینه عروسی با خود مهمانان هست! در ورودی سالن یک صندوق بزرگه و تعداد زیادی پاکت سفید. پول رو داخل ماکت میزارن و اسمشون رو مینویسن میاندازن داخل صندوق و پول زیادی از این طریق جمع میشه. 
در نزديکي شهر "گنجه" داخل هتل ریکسوس به "حمام نفت خام" میره. ده دقیقه در یک وان پر از نفت! 
سفر بعدی به گرجستان و تفلیس هست. با اتوبوس تو شهر چرخی میزنه. به قول نویسنده: "تصور نمی کنم هیچ آزمایشگاهی به اندازه یک اتوبوس شهری بتواند دغدغه ها، عادت ها، رفتارهای متقابل و توسعه یافتگی مردم یک شهر را بررسی کند." یک نکته جالب در تفلیس حس امنیته. انگار دزدی وجود نداره و مثلا دست فروش همه بارش رو رها میکنه تا فردا که دوباره بیاد سر بساطش! و صاحبخونه ای که حتی برای تحویل گرفتن خونه اش از مسافر نمیاد و میگه کلید رو بزار زیر پادری و برو به به سلامت!
ادوارد شواردنادزه اولین رئیس جمهور گرجستان بود بعد از فروپاشی شوروی که دوران ۱۲ ساله حکومتش توفیقی نداشت بعد میخائیل ساکاشویلی جوان تازه برگشته از امریکا با حمایت انبوه مردمی که بیرون پارلمان هرکدام یک شاخه گل سرخ بدست داشتند  اون رو وادار به استعفا کرد و "انقلاب گل سرخ" نام گرفت. ولی ساکاشویلی هم گند زد و به اوکراین فرار کرد و حتی تابعیت گرجی اون رو لغو کردند!  
یک نکته جالب از نظر نویسنده اینه که با توجه به بلاهایی که ایرانی ها در طول تاریخ سر گرجی ها آورده اند، چطور با آغوش باز از ما استقبال میکنند؟ (البته من تجربه خوبی از سفر به گرجستان و شهر باتومی ندارم و بنظرم اصلا از ما خوششون نمیومد و دوست ندارم دوباره به اونجا سفر کنم!) 
"خاچاپوری" یک غذای معروف گرجیه که صبحانه میخورن. یه نون پر از پنیر و تخم مرغی که روش شکسته شده و توی تنور گذاشتن.

۱۴۴ صفحه
#بی_زمستان #منصور_ضابطیان #نشر_مثلث


      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.