یادداشت سَمی
1404/4/8
. ولی بعد به یاد می آورد که لذت، همیشه نفرت و اضطرابی در پی دارد.پس او چه می خواست؟ نه، جسم او نبود که می خواست از زندگی برخوردار شود، بلکه روح او می خواست خود را از آن زندان خلاصی بخشد.در آن لحظات سرمستی الهی عشق، روح بود که آنچنان به پرواز در می آمد؛ پروازی که بار دیگر او را به زندان می افکند. . می دید که دارد از او فاصله می گیرد فاصله ای به اندازه زندگی و مرگ و کاملا به همین دلیل حدس می کرد که بیش از پیش عاشق اوست.درست به همان اندازه ی کسی که دارد جان می دهد و زندگی را دوست دارد. #وسوسه #گراتزیا_دلددا #ترجمه #بهمن_فرزانه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.