یادداشت Zahra

        و پایان کاراوال قشنگم ...✨️♥️
کاراوال ، دنیایی پر از جادو و عشقی که بر نفرت و شرارت پیروز می‌شود  ، تمام شد و من باورم نمیشود که با  این سرزمین باید خداحافظی کنم 
باورم نمیشود باید با دوستانم کسانی که با آنها به اندازه یک عمر در هر صفحه و در هر خط کتاب زندگی کردم خداحافظی کنم و چقدر این خداحافظی سخت است  ❤️‍🩹 
خداحافظ اسکارلت ( کریمسون🌟) دختری محتاط که متوجه شد عشق بر هر چیزی پیروز است 
خداحافظ جولیان ، مردی مرموز و فریبنده که عشق را با تمام وجود حس کرد
خداحافظ تلا ، من تا ابد عاشقت خواهم بود تو نمادی از زیبایی و شجاعت هستی ، دختری بی پروا که درس های زیادی به من داد ، تو قهرمان داستان خودت خواهی بود 🌙
 خداحافظ پالوما( پردیس ) تو در عین شجاعت ، عشقی بی دریغ در وجودت داشتی 
خداحافظ اجل ها ( جکس 🥺 ، آدم کش ، دوشیزه ی مرگ ، زهر ،بانوی زندانی ، ستاره ی فتاده ) 
خداحافظ نیکولاس ، مارچلو دراگنا، کاسپار، ایکو ، جُوان،آرماندو 
و آخرین نفری که می‌خواهم با او خداحافظی کنم : 
خداحافظ اسطورهِ عزیزم ، تو برای من مانند نمادی از جادویی شیرین و دلپذیر بودی شخصی مانند  افسانه که در دو جلد به دنبال هویت حقیقی تو بودم و یک نفر چطور می‌تواند این همه زیبایی را در خود داشته باشد؟ تا ابد جایی در قلبم برای توست🪄🌟🥺
و اما من با تمام شخصیت ها زندگی کردم ، خندیدم ،گریستم ، شادی کردم و عشق و نفرت را با تمام وجود حس کردم 
پایان جادو و رمز و راز،  پایان کاراوال ..🔮🥲♠️