یادداشت فاطمه عباسنژاد
دیروز
بعد از مدتها سعی کردم مقاومتم را در برابر کتابهای روانشناسی بشکنم؛ اما یک شکست مجدد برای کتابها! فقط سی چهل صفحه اولش خوب جلو رفت و در ادامه بیشتر به دفتر خاطرات یک زن روانشناس، غرقه در مسائل و قواعد دنیای غرب میماند که سعی میکرد درسهایی از خاطراتش بگیرد و نهایتا به خورد مخاطب دهد! کتاب را در حوالی نیمه آن رها کردم. همان تعالیم تکراری همیشه همه انسانها بابت تمام رفتارهایشان حق دارند. از شرم خود عبور کنید! به خود شفقت داشته باشید! و... اگر همیشه احساس شرم را نادیده بگیریم پس شرم اخلاقی چه؟ جایگاه اخلاقدر این کتابهای روانشناسی کجاست؟ اگر همیشه خود ناقصمان را بپذیریم پس رشد و تعالی چه میشود؟ اگر پیوسته با خود خطاکار یا دیگری گناهکار مهربان باشیم پس اصلاح خود و جامعه چه میشود؟ این جهان آرمانی مهربان و در صلح چه قدر قابلیت تحقق دارد و چه میزان درست است؟ ادبیات به هوش باشید، به خود انگیزه دهید، از پا ننشینید، معنویت داشته باشید حتی اگر فارغ از آیین و مذهب و... کتاب سبب شد برای من تفاوت چندانی با کتابهای زرد نداشته باشد. #موهبت_کامل_نبودن شخصیت نویسنده کتاب هم چنگی به دل نمیزد؛ روانشناسی وبلاگنویس، نسخهای قدیمی از بلاگرهایی که در حوزه علم و فرهنگ میبینیم. خروجی کتاب چیزی جز یک همدلی ساده در مواقع شرم یا احساس عدم کفایت نبود. از آنجایی که کتاب را یکی دو روانشناس معرفی کرده بودند، بیشتر از توقعم از کتابهای روانشناسی ناامید شدم. پ.ن۱: اخیرا که بیشتر با ادبیات روسیه درگیر بودهام احساس میکنم میان فرهنگ ما با غرب چنان شکاف عظیمی هست که این دست کتابها فایده چندانی ندارند. از اسلامیسازی رادیکال و ایدیولوژیک حرف نمیزنم، واقعیت این است که غرب برای ما دیگری است و اگر اصالتمان برایمان مهم است باید یاد بگیریم شرقی فکر کنیم و در شرق و برای شرق بیندیشیم. ازین جهت حتی کتابهای روس بیشتر بر جان مینشینند تا کتابهایی که از مغرب طلوع میکنند. پ.ن۲: این آخرین فرصتی نخواهد بود که به کتابهای روانشناسی میدهم، قدم بعدی ازدواج بدون شکست است. پ.ن۳: نسخه انتشارات صابرین را خواندهام #موهبت_کامل_نبودن #روانشناسی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.