یادداشت سید علی مرعشی
1401/4/11
در پناه ادبیات یا فرار از خود؟! برای ما روسیاهان ذغال بدست و قلم نتراشیده خلق یک لحظه، اثر و جهان به جان کندنی حاصل می شود. به قول استاد بلیغ مان ذوقی خداداد می طلبد و همتی به غایت والا. لطافت روح باید و مهری چون وزیدن نسیم بر گلبرگ. مراقبت نفس می خواهد و پرورش جان. ادبیات چیست؟ ترکیبی از اجسام طبیعی و خلق شخصیتی مصنوعی به قَدر قوای وهمیه؟ انتظام جهانی با قوانین دلخواه به موازات سرزمین خاکی مادری؟ دست بردن در ابعاد احساسات افسار گسیخته و سرازیر کردن آنها در قیفی جادویی به منظور ترسیم قابی هفت رنگ؟ مخدری از جنس هنر برای انکار واقعیت و خواص آن؟ زبانی مشترک و متصل به ارواح عالمیان برای انتقال و اشتراک دردها، اشک ها، حیرت ها و عاشقانه ها؟ آخر چیست؟ آیا به جستجوی معنا خود را در آن را گم می کنیم؟ خود را می یابیم؟ شخصیت ها، زندگی ها، آه و افسوس ها گذشته را می کاویم؟ قوای ناشناخته مان را می یابیم؟ زندگانی پدران و مادرانمان را باصدای چکاوک شمشیرها، ریخته شدن خون ها، فریادها و ناله ها ورق می زنیم؟ یا به امید یافتن پاسخی همچون طالبانِ کیمیا کورمال کورمال راه خود را از میان خطوط باریک و درهم پیچیده می جوییم؟ شاید به سان اهل تفلسف چشم باریک می کنیم و بسته به "نوع نگاهمان" این را نیز در تقسیم بندی های منطق مآبانه شق و رق مان در طبقه ای جا داده ایم و دلخوش از فهم عمیق تار و پود هر پدیده مستانه قهقهه سر می دهیم. رسالت این چند مقاله در "چرا ادبیات؟" هرچه باشد مهمترینش نه پاسخ به سوال عنوان کتاب که ایجاد پرسش و روحیه پرسشگری است. سیدعلی مرعشی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.