یادداشت محمدقائم خانی

        .

نویسنده یک رمان نوجوان نوشته که بیش از آنکه به نوجوان‌ها بپردازد، متوجه نسل پدر و مادرهاست. البته در عین حال، داستان اصلی بین یک مادربزرگ و نوه‌اش می‌گذرد. انگار آن همه کشمکش‌ها بین پدر و مادرها وجود دارد تا یک پسر و دختر نوجوان بتوانند هم جدا از خانواده اما مشرف به اتفاقات، ماجراهای مادربزرگشان را پیگیری کنند. انگار درون دیواری شیشه‌ای دارند به زندگی خانواده‌شان نگاه می‌کنند. همه چیز را می‌بینند و در عین حال بین کشمکش‌ها له نمی‌شوند.  انداختن مسائل مهمی چون مرگ و امثالهم در یک خانه شلوغ و پرداختن به روایت‌های متعدد شخصیت‌های گوناگون با مضامین این‌چنینی یک ریسک در رمان نوجوان است. مضامینی که نوجوان‌های قصه به این راحتی نمی‌توانند به آن بپردازند. از آن طرف در وضعیت خانوادگی هم امکان اثر گذاشتن بر ماجراهایش را ندارند. تا جایی که ممکن است به استقبال خوانندگان به کتاب لطمه بزند. البته نویسنده با پلی که بین دو نوجوان خانواده و مادربزرگ زده، قصه را در سه نسل گسترش داده است. در حجمی کم، کتاب عمق پیدا کرده. منتها ممکن است نه فقط نوجوانان، که حتی پدر و مادرهایشان هم به عمق ماجراها پی نبرند. اما در کل می توان امیدوار بود که نوجوانان این کتاب را بخوانند و به مفاهیم ورای زندگی روزمره فکر بکنند.
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.