یادداشت fatemeh rz
دیروز
... بذارین در ابتدای تعریف از این کتاب فقط سه نقطه بذارم..بسس که دوستش دارم و عاشقش شدم در حال حاضر میتونم بهش لقب «عزیزترین کتابی» رو بدم که در چندمدت اخیر خوندم ^_^ خب بذارید بگم؛ کتاب حول محور خانواده دلواله میچرخه و سه نسل از این خانواده رو روایت میکنه.. شما در این کتاب هرررر چیزی رو که در یک زندگی پر فراز و نشیب در خلال انقلابها و گذشت سالها میتونه بیفته رو باهاش مواجه میشید و همینه که فوق العاده اون رو زیبا و خاص کرده... تو این کتاب شما چاشنی بینظیری از عشق، خیانت، غرور، وطن، عقیدهپرستی، حقیقت، مجاز، وصال، جدایی و .. رو تجربه میکنید و باهاش همراه میشید. اگه از خوندن کتابهایی با صفحات زیاد میترسید، تو انتخاب این کتاب شک نکنید؛ چون نویسنده اونقدر قلم زیبا و پرکششی داره که به خودم میاومدم و میدیدم که 200 صفحه از کتاب رو خوندم!! پایانبندی کتاب عالی بود و همچنین روند خیلی خیلی پرکشش و جذابی داشت. میدونم که از این به بعد اگه باره دیگه به یاد اسم آلبا، کلارا یا حتی استبان تروئبا بیفتم، قراره تمام لذتهای شیرینی که موقع خوندن این کتاب خوندم رو به یاد بیارم و اگه شنونده از من توضیحی راجب این کتاب بخواد، سخته که بدون اینکه اشکی از شوق تو چشمام بشینه؛ بتونم راجبش توضیح بدم. عالی عالی عالی بود 😍 پینوشت: آها البته شاید بر اساس عنوان کتاب فکر کنید که قراره با یه داستان ترسناک رو به رو بشید؛ ولی اینطور نیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.