یادداشت الهام نظری
1403/6/10
انگار بچه شده ام... انگار روحم دارد ذوق مرگ می شود از سادگی و بی الایشی قصه پردازی های این کتابها.. برخی از کتاب های رده ی کودک و نوجوان، بسیار عمیق و جالب اند.. شما در کتابچه ای مثل این کتاب، تنها با قصه ای کوتاه برای کودکان مواجه نیستید، بلکه اگر گوینده، قصه گو و خواننده ای بزرگسال نیز باشید،همزمان با قصه ای بزرگ وعمیق مو اجه اید،برای کودکان می خوانید اما توی دلتان لبخند وقه قه ای پت و پهن خواهید زد ..مصطفی رحماندوست در این کتابچه ی جالب و کوتاه ، دست بچه ها را می گیرد و از جهان روزمره ی لاک پشت ها و تغییری که تصمیم می گیرند در زندگی اشان ایجاد کنند، تصورات و خیال های حیات شناسی لاک پشت ها حرف می زند، آن گونه که بچه ها درک می کنند، خب لاک پشت ها هم آدم هستند دیگر... و دست بزرگسالان را می گیرد و با انها از لاک تنهایی حرف می زند، به بیرون آمدن از آن، به شجاعت بیرون آمدن از آن... راستی، بهتان گفته بودم که از نوجوانی، نام مصمطفی رحماندوست را که بر کتابها می دیدم، عمو مصطفی خطابش می کردم؟ همانطور که در جوانی، شهید آوینی را عمو مرتضی؟... :)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.