یادداشت maHsa..

maHsa..

maHsa..

2 روز پیش

        محوریت کتاب ، خاطراتِ رفاقتِ نویسنده با شهید بود .
و اکثرا روزمرگی های جنگ..  که جاهایی به خستگی خواننده می افزود . سِیر یکنواخت اما شیرینی بود ..
 کلیت داستان را بخاطر رفاقت نابی که نویسنده با شهید تجربه کرده بود و عشق پاک بینشان دوست داشتم !
 اما به نظر بنده خیلی حرفای ناگفته بود که نویسنده میتوانست از زندگی شهید بزند ، همچنین اینکه با شهید رابطه ای صمیمی داشته اند. 
هرچند که ناگفته هایی از زمان طاقت فرسای جنگ مانده (با اینکه بسیار کتاب نوشته شده در این مورد) که گویی با هیچ زبان و خطی قابل بیان نیست..برخی حس ها و نگاه ها.. من بازهم با خواندن این حس بین دو رفیق ، نتوانستم به عمق نگاهشان و تفکرشان برسم . دو رفیق که با هم راه عشق میپیمایند اما یکی به ظاهر جا می ماند و دیگری، کسی میشود که جا گذاشته !
البته که این ظاهر ماجراست... بله ! ما جا ماندیم اما آنها آدمِ جا گذاشتن نیستند. همانطور ک آدم فراموش کردن هم نیستند...

 الهی به امید تو🌼
      
16

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.