یادداشت پارمیدا
1401/3/31
این کتاب شامل 8 داستان از نیکلای گوگول است که نشر نی با ترجمه خشایار دیهیمی آن را چاپ کرده است. تمام این داستان ها با لحنی طنزآمیز یا بهتر بگویم هجوآمیز نوشته شده که به طور مثال قدری از دردناکی داستان «شنل» می کاهد. دو نکته در این داستان ها توجه ام را جلب کرد. اول آنکه گوگول چند صفحه ابتدایی هر داستان را کاملا به توصیف مکان و شرایط موجود می پردازد. این توصیفات به قدری زیبا و جذاب اند که برای من به عنوان شخصی که توصیفات زیاد خسته و دلزده اش می کنند به زیبایی اثر افزوده بود. دومین موردی که توجه من را جلب کرد راوی های این داستان ها بود. راوی ها به مانند یک دانای کل تقریبا بر همه چیز اشراف دارند اما همچنین دارای شخصیت و هویتی خاص و منحصربه فردند. راوی ای که شخصیت پردازی شده و گاهی به طور ناموثر در داستان حضور دارد. داستانی که بیشتر من را تحت تاثیر قرار داد «شنل» بود و جالب ترینشان «دماغ»، داستانی که آن را از بهترین نمونه های گروتسک می دانند. از توصیفات ابتدایی داستان «بولوار نیفسکی» هم به شدت لذت بردم. به این نکته نیز اشاره کنم که شخصیت پردازی گوگول را بسیار دوست داشتم. هر چند که در داستان کوتاه وقت زیادی برای پردازش شخصیت ها نیست اما به نظرم گوگول به خوبی از عهده این کار برآمده است. قبل از آنکه داستانی از گوگول بخوانم او را تنها با جمله ای که از تورگنیف نقل می کنند می شناختم: «ما همه از زیر شنل گوگول بیرون آمده ایم.» و اما حالا این جمله را می فهمم. نه تنها ادبیات روسیه بلکه به گمانم ادبیات جهان هم وامدار گوگول است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.