یادداشت رها

رها

رها

1400/12/2

وقتی نیچه گریست
        این کتاب به رویارویی خیالی فریدریش نیچه، فیلسوف نامی و دکتر یوزف برویر می پردازد.
کتاب از سه بخش تشکیل شده. بخش اول به نحوه ی آشنایی دکتر "برویر" و "نیچه" و تلاش برویر برای قانع کردن نیچه به پذیرفتن درمان پرداخته ، بخش دوم جلسات درمان و گفتگوهای طولانی و اصولا فلسفی این دو نفر رو در بر می گیره و درنهایت بخش آخر که جمع بندی ماجرا و به عبارتی پایان دوره ی درمانی نیچه است.

به شخصه بخش اول داستان رو خیلی دوست داشتم .اون همه پافشاری های "برویر" و دوز و کلک هایی که سر هم میکرد تا به هر نحوی شده نیچه رو راضی به پذیرش درمان کنه و از اون طرف نیچه ی دست نیافتنی و تمام اون فلسفه بافی ها و بازی با کلماتش فقط برای نپذیرفتن درمان ، واقعا از طوفانی ترین و خوشمزه ترین تجربه هایی بود که تا الان از هر کتابی داشتم.

نیچه حاضر به پذیرفتن درمان از سوی برویر نیست چرا که باور داره "هر چه او را نکشد، قوی ترش می سازد" و ادعا می کند که بیماری اش از دو راه برای او سود آور بوده:
اول اینکه نیچه باور دارد این حملات میگرن با عذابی که برایش به همراه می آورند به تشنجی تطهیر کننده می مانند که قدرت ادامه ی کار را برای او فراهم می آورد و دوم اینکه معتقد است ضعف بینایی اش که سبب شده سال ها قادر به مطالعه ی افکار متفکران نباشد او را قادر ساخته جدای از دیگران تنها به افکار خود بپردازد و تنها با آذوقه ی عقلی خود روزگار بگذراند و از همین جهت خود را فیلسوفی صادق می انگارد که تنها از تجربه ی خود می نویسد. نیچه در وصف بیماری اش حماسه ها می سراید و آن را تقدیس میکند زیرا آن را تمرینی برای تن در دادن به رنج وجود می شناسد.

در مقابل برویر معتقد است نیچه به شدت نیازمند کمک است اما مغرورتر از آن است که کمک دیگران را بپذیرد .او معتقد است "غرور" بخشی از بیماری نیچه ست که باید درمان شود بنابراین برای قانع کردن او به پذیرش درمان به هر شیوه ای متوصل می شود اما هر بار زیرکی و شکاکیت بیش از اندازه ی نیچه ،که نتیجه ی تجربه ی خیانت های گذشته است ، راه درمان را سد میکند . سرانجام برویر برای متقاعد کردن نیچه پیشنهاد متفاوتی ارائه میدهد... برویر از نیچه می خواهد تا او را از پوچگرایی که گرفتارش شده نجات دهد و او را درمان کند. اینجاست که بالاخره پافشاری های این پزشک زیرک پاسخ می دهد و نیچه قبول می کند در مقابل درمان روح در هم شکسته ی دکتر، درمان های طبی او را بپذیرد و در آسایشگاهی بستری شود. از این نقطه به بعد تمرکز داستان بر دگرگونی تدریجی این رابطه ریاکارانه به رابطه ای موثق و قابل اعتماد قرار می گیرد که برای هر دو نجات بخش است. دراین بخش از داستان هر دو شخصیت در آن واحد هم بیمار و هم درمانگرند و در تلاش برای کمک به دیگری به درکی عمیق از یکدیگر می رسند

برداشتی که من در ابتدا از نیچه داشتم شخصیتی به شدت افسرده و شکاک بود که از دنیا فقط بخش های تاریک و تباه شده ی اون رو می تونست ببینه...آدم تنها و بی ایمانی که باور داشت "هر کس خدایی از هر قسم داشته است تا او را همراهی کند هرگز ژرفای تنهایی اش را در نخواهد یافت". اما باوری که در پایان داستان به اون رسیدم این بود که نیچه بدون شک جسورترین فیلسوف تمام دوران هاست. جسارت گذشتن از زندگی برای درک تمام و کمال زندگی فقط از عهده ی دلیرترین آدمها بر میاد و به باور من نیچه قطعا پیشقدم چنین راهی بوده.

در آخر اینکه باید اعتراف کنم ترجمه ی کتاب فوق العاده دقیق و کامل بود. یکی از ویژگی های خیلی خوب ترجمه ، پاورقی های کتاب بود که تمام نام ها و بیماری ها رو کاملا توضیح داده بود که برای منی که عاشق این جور جزئیات هستم واقعا نعمت بزرگی بود .

تاریخ خوانش : 2018/06/14
      
2

11

(0/1000)

نظرات

kamranfazli

kamranfazli

1401/8/26

صداقتت قشه ولی..
..
..
..
.
.
.

0