یادداشت کوثر رحیمی
این کتاب، شروع توانمند شدن ایران در عرصه موشکی رو روایت میکنه. موقع شنیدنش، از مشکلاتی که گروه موشکی مجبور به تحمل بودند بخاطر اینکه ما توان موشکی نداشتیم و مجبور بودیم دستمون رو سوی بیگانه دراز کنیم، عصبی میشدم. بیگانههایی که در حساسترین تصمیمات کشور، تاثیر میگذاشتند. با شنیدن فصل ۱۲ و ۱۳، کمی از فشار روحیای که به شهید طهرانیمقدم وارد شد، به من هم وارد شد :) و به صبر و خودباوری ایشون غبطه خوردم. بخشهایی از این کتاب رو همزمان با خوندن کتاب خانم دباغ، شنیدم و این حس خوب رو داشتم که خیلی از افراد در نقاط مختلف و مسئولیتهای مختلف، داشتند با تمام توان و اعتقاد، برای کشور کار میکردند و برای جایگاهی که الان درش هستیم، چه زحمتهایی کشیده شده. تنها چیزی که باعث شد، ۵ ستاره به این کتاب ندم، قسمتهایی بود که زندگی خانوادگی شهید رو روایت میکرد. به نظرم با بقیه بخشها تناسبی نداشت.
1
(0/1000)
نظرات
بله، واقعا عزم و اراده شهید طهرانی مقدم و گروه موشکی قابل تقدیره. اینکه به توانایی خودشون باور داشتن برای من الهام بخشه. و شهید طهرانی مقدم به این صحبت خودشون عمل کردند: 《فقط انسان های ضعیف به اندازه امکاناتشان کار می کنند.》
1