یادداشت Fatemeh Zahra
1403/1/10
روند داستان اولش کند بود ولی رفته رفته جذاب شد . بعضی از دوستان فرمودند اضافه گویی داشته ولی من اضافه گویی هاش خیلی جاها کیف کردم . اولش آنقدر که کلیشه ای شده بود ، به صورت مورچه ای داشتم پیش میرفتم و خورده بود تو ذوقم . آخه حاج آقا! ابوالمعالی عاشق عتبه س عتبه عاشق دعبله ، دعبل عاشق زلفاس ، بن سیار عاشق زلفاس .اونیکی طرف که اسمشو یادم نمیاد با پسرش عاشق زلفان 😐 آخه چرا؟ دیگه داستانم حدی داره آخه. اتفاقا یادمه توی اونیکی کتابشونم اینشکلی بود و یک سلسله ی عشق داشتیم حالا بد تر ازین. . . در مرحله بعدی که یذره گذشت روند بهتر شد ، توی دو صفحه دعبل و زلفا به هم رسیدن و کلا ورق داستان برگشت که خب بعدش دیگه خوب باهاش حال کردم تا تموم شد به لطف خدا . د در مورد جنبه تاریخیشم خب ، زیبا بود. نه میتونم پیشنهاد کنم. و نه نهی . و من الله توفیق
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.