یادداشت سجاد معینی پور
1400/5/9
پیامبر رفت ولی خدا همچنان هست. این جملهایست که بیم و امید جامعه اسلامی در سدههای نحستین را بیان میکند. جامعهای که در طی حیات محمد، خود را مخاطب خدا میدانست و پس از فوت این شخص، تلاشهایی انجام داد تا همچنان متصل به منبع قدسی بماند و «نجات» یابد. یوزف فان اس در این کتاب، راوی تلاشهای مسلمانان در راه رسیدن به این هدف است. وی برای این کار، تمرکز خود را بر روی دو قرن قرار داده؛ قرن دو و سه هجری که استخوانبندی عقاید اسلامی شکل میگیرد و تا به امروز ادامه مییابد. روش فان اس برای انجام این کار، مخصوص به خود است. وی به جای تکیه بر منابع نحلهنگاران، مستقیما به سراغ مکتوبات موجود در دوره مذکور رفته. وضعیت سیاسی اجتماعی هر منطقه به طور اجمالی بررسی شده و سپس از طریق آثار موجود، شخصیت و عقاید هر متکلم برسازی شده است. مزیت این کار نسبت به نحلهنگاریهای مرسوم، به دست آمدن وضعیتی دقیقتر از اندیشه اسلامی در آن دوره است؛ چرا که تلاش میکند از جرح و تعدیلهایی که متعاقبا متوجه متکلمان شده است پرهیز کند، از تنوع عقاید هر شخص پرده بردارد(شخصیتهایی که هر کدام به مرور در طول تاریخ، به برچسبی خاص شناخته شدهاند) و شخصیتهای فراموش شده در علم رجال را دوباره در معرض شناخت قرار دهد(شخصیتهایی که به بهانههای مختلف، از سلسله راویان حذف شدهاند). وی همچنین به دیالکتیک میان جامعه و کلام توجه داشته است و چرایی شکلگیری هر عقیده و آثار به جا مانده از آن را تصویر میکند. اگر بخواهیم به طور خلاصه به صورتبندی فان اس از وضعیت جامعه اسلامی در قرن دو و سه نظر افکنیم، به این گزارهها میرسیم: پس از مرگ پیامبر، موفقیت مسلمانان در حکمرانی بر قلمرویی گسترده باعث شد تصور ادعای جدید در باب پیامبری از میان برود. در کنار این قدرت سخت مسلمانان، تلاشهایی برای هویتسازی اسلامی صورت گرفت که عبدالملک سردمدار آن بود. اسلام به عنوان یک موجودیت جدید، به مرور به خود سر و شکل میداد، اما بحرانهای داخل جامعه اسلامی تمامی نداشت. این بحرانها واکنشهای مختلفی را برانگیخت؛ خوارج تصمیم گرفتند کسانی را که ایمان راستین ندارند کافر بخوانند و جامعه مسلمین را خالص کنند، شیعیان به اهل بیت پیامبر پناه بردند و هر گروه به راهی دیگر رفت. در این میان، «اعتقاد به برگزیدگی» که در کل امت وجود داشت(جماعت «مرجئه» با اعتقاد «تقدم ایمان به عمل» سردمدار آن بود) اهمیت خود را از دست داد. کم کم مفهوم مسئولیت فردی و گناه فردی شکل گرفت («قدریه» با اعتقاد «هر شری که در جهان وجود دارد از انسان است نه خدا» جوانههای آن را کاشت) و تکالیف اخلاقی و شرعی تدوین شد. دغدغه تشخیص این تکالیف، اهمیت دانش فقه را افزایش داد. نص قرآن(که در قرن اول، اهمیتی کمتر از شخص پیامبر داشت) به مرور به صحنه نزاع تبدیل شد و قطعیت و تفسیر آن مورد مناقشه قرار گرفت. در کنار آن، جدال بر سر چارچوبهای سنت نیز به جریان خود ادامه داد. کلام اما، علاوه بر قرآن و سنت، از منابع دیگری نیز تاثیر میگرفت؛ از اندیشههای ایرانی(زرتشتی، زروانی، مانوی) گرفته تا اندیشههای مسیحی و یهودی. «کلام و جامعه» مشتمل بر 6 جلد است که تا کنون یک جلد آن به فارسی ترجمه شده است. جلد اول این مجموعه، به بررسی وضعیت کلام اسلامی در سوریه و کوفه میپردازد. مدخلهای این کتاب به درد هر کسی میخورد که علاقهمند به تبارشناسی عقاید اسلامی باشد. اما خواندن کل این کتاب برای متخصصان حوزه کلام مفید است؛ به خصوص به لحاظ دقت در روش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.