یادداشت نرگس ترابی

        تمام شد.
این کتاب را نخواندم‌ش؛ چشیدم‌ش.
در سرم بوی زرشک‌پلو با مرغ‌های بچگی پیچیده؛ همان‌هایی که وقتی خسته و کوفته از مدرسه بر‌می‌گشتم با عطر دل‌برشان که از سرویس گل‌سرخی «مامان‌جون» بلند می‌شد به استقبالم می‌آمدند.
به‌قول امروزی‌ها، احتمالا «نظریه‌ی نامحبوبی‌ست» اما من فکر می‌کنم که ادبیات و آشپزی بیش از آنچه که فکرش را می‌کنیم با هم عجین‌اند.
زن کدبانوی درونم می‌گوید بروم و بساط یک دال‌عدس تند و تیز جنوبی را برای شام امشب علم کنم که هم‌جواری‌اش در کنار آب‌دوغ خیارهای همیشگی‌ آخر شب‌‌ها، حال‌مان را حسابی جا می‌آورد؛ زن کدبانوی درونم راست می‌گوید ...
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.